امام موسی صدر
       یاران امام به روایت اسناد ساواک ، جلد 1، مقدمه

خاندان امام موسى صدر


سيد صالح شرف‏ الدين (ره)
سيد صالح شرف الدين جد اعلاى امام موسى صدر كه با 27واسطه به حضرت موسى بن جعفر (عليه‏السلام) منتسب مى ‏شود، به سال 1122هـ ق در قريه «شحور» در نزديكى شهر صور، در جنوب لبنان ديده به جهان گشود و پس از پايان تحصيلات در همان روستا اقامت گزيد و با آنكه از عالمان جليل‏ القدر دينى به شمار مى ‏رفت، در مزرعه خود در روستاى معركه نيز به كشاورزى مى ‏پرداخت. سيد صالح شرف‏ الدين در جنگى كه «احمد جزار» يكى از سرداران عثمانى بر ضد علماى شيعه جبل عامل به راه انداخته بود، شركت كرد و مزدوران جزار پسر بزرگش «سيد هبة الدين» را در سن 21سالگى در مقابل چشمانش در قريه «شحور» به شهادت رساندند و سيد صالح را نيز دستگير نموده، به زندان «عكّا» افكندند و سرانجام با همكارى برخى از نگهبانان شيعه موفق به فرار، و به عراق رهسپار گرديد و در نجف اشرف در جوار امام على (ع) رحل اقامت افكند و پس از مدتى خانواده ‏اش به همراه برادرش بدو پيوستند.

سيد صدرالدين صدر
سيد صدرالدين فرزند سيد صالح شرف‏ الدين، موسوى عاملى است كه در سال 1193هـ ق متولد شد و پس از معركه جزار و هجرت پدر بزرگوارش به نجف اشرف، به همراه خانواده به آنان ملحق شدند و طولى نكشيد كه در زمره علما و مجتهدين عالى مقام زمان خويش درآمد. وى دختر مجتهد بزرگ و مرجع عاليقدر مرحوم شيخ جعفر كاشف‏ الغطاء را به زنى اختيار كرد و پس از چندى به اصفهان مهاجرت نمود. تعدادى از مشاهير علما همچون شيخ مرتضى انصارى، ميرزا هاشم چهار سوقى و برادرش صاحب‏ الروضات و سيد محمد شفيع صاحب الروضة البهية از محضرش فيض بردند. در خصوص دو خاندان صدر و شرف‏الدين بايد گفت كه اين دو خاندان بنى اعمام يكديگر و از ريشه دارترين و اصيل ‏ترين خاندان هاى شريف لبنان ‏اند و تا دوران سيد صالح شرف‏ الدين تمامى اعضاى اين خاندان بزرگ به شرف‏ الدين شهرت داشتند اما پس از اين كه سيد صدر الدين بن صالح موسوى به مقام مرجعيت و رياست شيعه نايل آمد اين شاخه از خاندان به صدر مشهور شدند. از مرحوم سيد صدر الدين پنج فرزند به يادگار ماند كه همگى از علما و رجال دين بودند.

سيد اسماعيل صدر
كوچكترين فرزند سيد صدر الدين سيد اسماعيل بود كه از اكابر علما و از جمله مراجع تقليد شيعه در عصر خود بود و در مراتب زهد و تقوى و كمالات معنوى و علمى مشهور و سر آمد همگان به شمار مى‏ رفت وى در سال 1258هـ ق در اصفهان ديده به جهان گشود و در خردسالى از نعمت وجود پدر محروم گرديد و تحت سرپرستى و تربيت برادر بزرگوارش سيد محمد على معروف به «آقا مجتهد» قرار گرفت و در سال 1281هـ ق راهى عتبات عاليات و در سامرا ملازم ميرزاى شيرازى شد و از جمله برترين و فاضل‏ ترين شاگردان ميرزا و از مهاجرين اوليه به سامرا محسوب مى ‏شد.
بعد از وفات ميرزا به كربلا آمد و رحل اقامت افكند و از بركت وجود وى حوزه كربلا رونقى بسزا گرفت و ميرزا محمد حسين نائينى، سيد شرف ‏الدين عاملى، سيد حسين فشاركى از زمره شاگردان وى بودند. و در سال 1338يا 1339هـ ق در كاظمين بدرود حيات گفت. از وى 4 فرزند به يادگار ماند كه جملگى از فضلاى معروف و صاحبان تحقيق و از جمله مراجع دينى بودند. نخستين آنها سيد محمد مهدى از مراجع بزرگ شيعه در كاظمين بود كه در انقلاب عراق نيز شركت داشت و سيد محمد صدر كه مقام نخست وزيرى عراق را به عهده داشت، از پسرعموهاى اوست.

سيد صدرالدين صدر
پدر امام موسى صدر، فقيه بزرگ و از مراجع عاليقدر و معاصر شيعه بود وى در سال 1298يا 1299 هـ ق در كاظمين به دنيا آمد. او همراه پدر بزرگوارش به كربلا مهاجرت نمود. سپس به توصيه پدر، راهى حوزه علميه نجف گرديد و در درس آخوند خراسانى و سيد كاظم يزدى شركت نمود و به اخذ اجازه اجتهاد نائل آمد و در سال 1339هـ ق بعد از فوت پدر جهت زيارت بارگاه امام رضا عليه‏ السلام به مشهد مشرّف و به مدت 6سال ماندگار شد و با صبيه مرحوم آيت‏ اللَّه حاج آقا حسين قمى وصلت نمود و در سال 1344هـ ق به نجف بازگشت و براى احترام در درس ميرزاى نائينى (ره) حاضر مى ‏شد. در اواخر سال 1346مجددا به ايران بازگشت و مدت اندكى در قم اقامت گزيد. امام موسى صدر در همين دوره، يعنى در ماه ذى ‏حجه 1346هـ ق و در شهر قم به دنيا آمد. آيت‏ اللَّه سيد صدر الدين صدر در حوالى سال 1348هـ ق براى زيارت به مشهد مشرف گرديد و بنا به تقاضاى طبقات مختلف مردم در آنجا اقامت گزيد. در حدود سال 1313هـ ق بود كه آيت‏ اللَّه صدر بنا به دعوت آيت‏ اللَّه عبدالكريم حائرى مجددا به قم باز گشت و معاونت معظم ‏له را در اداره امور حوزه جديد التأسيس علميه قم برعهده گرفت. و بزودى به عنوان يكى از اركان حوزه علميه قم اشتهار يافت و بعد از رحلت آيت‏ اللَّه حائرى به همراه دو تن از مراجع بزرگ وقت يعنى آيت‏ اللَّه سيد محمد حجت و آيت‏ اللَّه سيد محمد تقى خوانسارى زعامت و مرجعيت شيعيان را به عهده گرفت و به حوزه علميه قم خدمات شايان توجهى ارائه نمود و شاگردان بسيارى را تربيت كرد.
او كه در زمينه شعر و ادب تبحرى خاص و يد طولايى داشت، همچون ديگر شاعران و قصيده سرايان، بعد از فوت مرحوم شيخ عبد الكريم اشعار نغز و پر محتوايى سرود كه سرآمد تمامى اشعار گرديد. به همين جهت هم اكنون اشعار اين مرد بزرگ زينت بخش سنگ قبر آن مرحوم است.
آيت‏ اللَّه صدر همزمان با فعاليت هاى حوزوى و اجتماعى در امور سياسى نيز مداخله مستقيم داشت و نقش برجسته و تعيين كننده ايشان در حمايت از فداييان اسلام بر كسى پوشيده نيست:
«... از طرفى ما به خانواده آيت‏ اللَّه صدر علاقه ‏مند شده بوديم و جهتش هم اين بود كه ما آن وقت تصور مى‏ كرديم كه مرحوم آيت‏ اللَّه صدر، يعنى پدر بزرگوار ايشان [امام موسى صدر]، از فداييان اسلام حمايت مى ‏كنند. فداييان اسلام پيش ما افراد خيلى محبوبى بودند...» (1)
از آيت‏ اللَّه صدر ده فرزند به يادگار ماند، سه پسر و هفت دختر كه پسران آن بزرگوار عبارتند از: مرحوم آيت‏ اللَّه حاج آقا رضا صدر
جناب سيد على اصغر صدر
آيت‏ اللَّه امام موسى صدر رهبر شيعيان لبنان
 


زندگى نامه امام موسى صدر


آيت‏ اللَّه امام موسى صدر در 14خرداد ماه سال 1307ش در شهر مذهبى قم ديده به جهان گشود و دروس ابتدايى را در دبستان حيات قم گذراند. سپس وارد دبيرستان سنايى شهر قم شد و همزمان با دوره دبيرستان به تحصيل علوم اسلامى در حوزه علميه قم مشغول گرديد و از اساتيد بزرگوارى همچون آيت‏ اللَّه بروجردى، آيت‏ اللَّه محقق داماد، آيت‏ اللَّه سيد احمد خوانسارى، آيت‏ اللَّه سيد محمد حجت كوه كمره‏اى، حضرت امام خمينى، آيت‏ اللَّه علامه سيد محمد حسين طباطبايى و آيت‏ اللَّه سلطانى طباطبايى رحمه ‏اللَّه، كمال استفاده را برد و به موازات تحصيلات حوزوى در دانشكده حقوق تهران در رشته اقتصاد به تحصيل پرداخت و جزو معدود كسانى بود كه علاوه بر تحصيلات حوزوى به كسب مدارج عالى دانشگاه نيز نايل آمد. وى ضمن آشنايى با زبان عربى، زبانهاى انگليسى و فرانسه را آموخت و مدتى نگذشت كه در صف اساتيد حوزه علميه قم وارد شد و به تدريس فقه، اصول، منطق و فلسفه پرداخت و جزو بهترين و سرآمد ترين اساتيد حوزه علميه گشت و همگان آينده ‏اى روشن را براى وى پيش بينى كرده و او را جزو نوادر دوران و اميدى براى جهان تشيع و اسلام مى ‏دانستند و به او دل بسته بودند. او نه تنها در اين زمان كه از همان ابتداى ورود به حوزه مورد توجه بزرگان حوزه قرار گرفت چرا كه علاوه بر امتيازات خانوادگى، خود نيز مستجمع كمالات بى شمارى از لحاظ جسمى و فكرى و به نقل از بزرگان تداعى‏ كننده آيه شريفه «زاده بسطة فى‏العلم و الجسم» بود.
به قدّ و چهره هر آن كس كه شاه خوبان شد جهان بگيرد اگر دادگسترى داند
او نيز چنين بود. از نظر علمى - همان گونه كه اشارت رفت - جزو خوش فكرترين و با هوش ترين طلاب بود و در سنين جوانى ملكه زيباى اجتهاد و استنباط را در بر گرفته بود.



امام موسى صدر از ديدگاه بزرگان


حضرت امام خمينى درباره وى فرمودند:
«... بايد بگويم من بزرگ كرده‏ ام ايشان را، من فضائلشان را مى ‏دانم.» (2)
آيت‏ اللَّه حاج سيد محمد باقر سلطانى طباطبايى در خصوص وضعيت تحصيلى و تدريس ايشان مى ‏گويند:
«... آقا موسى خيلى خوب درس مى‏ خواند و شايق به تحصيل بود... استعدادش خوب بود، زحمت هم مى ‏كشيد و خيلى زود درسها را تمام مى ‏كرد... صبح و عصر درس مى ‏خواند، روزى چند درس... در تابستان كه در وشنوه بوديم. حدود 40الى 50روز طول كشيد كه ايشان شرح لمعه را پيش من خواند بعدا همين شرح لمعه و قوانين را در قم درس مى‏ گفت و پاى درسش هم جمعيت زيادى مى‏ آمد. اين درس هاى آقا موسى جزو درس هاى خوب آن زمان حوزه بود. آقا موسى خيلى زحمت مى ‏كشيد. خيلى خوش فهم بود. اينها باعث شده بود تا زود ترقى نمايد، افراد ديگر اين مراحل را كه ايشان در طول چند ماه سپرى كرده بود حداقل 4الى 5 سال وقت لازم داشت تا پشت سر بگذراند...» و در جاى ديگر مى ‏فرمايند كه: «اگر الان بود جزو مراجع مسلّم تقليد بود... الان جزو مراجع بزرگ شيعه بود.» تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه نامه 5ص 52 - 51


شهيد آيت‏ اللَّه شيخ محمد صدوقى درباره او مى ‏گويد:
«... آقا موسى يك امتياز و فوق‏ العادگى خاصى داشت ايشان دوران تحصيلاتش را در قم و پيش اساتيد بزرگ گذراند... مردى بسيار بسيار فوق‏ العاده بود. روشن بود. قدم كه در لبنان گذاشت اوضاع آنجا را عوض كرد... تا وقتى كه او بود اسرائيل هيچ غلطى نمى ‏توانست بكند...امام موسى صدر بى نهايت شخصيت بارز، روشن، فهميده و خدمتگزار بود.»
تاريخ و فرهنگ معاصر، ويژه نامه شماره 5ص 68


آيت‏ اللَّه هاشمى رفسنجانى كه مدتى نزد ايشان مطول خوانده است مى‏ گويد:
«در درس مطول كه ايشان مى‏ گفتند من شركت و از ايشان استفاده مى ‏كردم... ايشان آدمى خوش بيان بود. خوش سيما و خوش چهره و از لحاظ ما يك شخصيت خوبى بود از فضلاى مورد احترام ذهنى من بود و آن موقع... جزو مدرسين قابل قبول آن دوره در سطوح بالاى ادبيات بود.»
و در جاى ديگر در پاسخ به سؤالى كه آيا ايشان در مسايل فقهى و اصولى مجتهد و صاحب ‏نظر بودند؟ مى ‏گويند :
«حتما بودند، حتما بودند... ايشان در همان مقاله مكتب تشيع رأى فقهى دارند...»
نامه مفيد ص 40 - 32


آيت‏ اللَّه سيد عبد الكريم موسوى اردبيلى درباره ايشان مى ‏گويند:
«از نظر لياقت ها، ايشان برجستگى‏ هاى خاصى داشت: درايت، هوش، ذكاوت، سرعت فهم، دقت و تأمل در مسائل علمى ايشان را در محافل علمى سرآمد دوستانش كرده بود. ايشان در مسائل اجتماعى بسيار وارد بود... در هر درسى كه شركت مى‏ كرد به زودى در آن خيلى ممتاز مى ‏شد... يكى از مدرسين بسيار خوب حوزه بود.» نامه مفيد ص 18


آيت‏ اللَّه سيد موسى شبيرى زنجانى ضمن برشمردن امتيازات خاندان صدر مى‏ گويند :
«آقا موسى صدر هم داراى برجستگى ‏هاى خاص علمى، اخلاقى و روحى بود... از چند نفر از درجه اول ها از شاگردان ايشان (مرحوم آيت‏اللَّه داماد) بودند كه يكى از آنها آقاى سيد موسى صدر بود و ايشان ممتاز بود از قم هم كه به نجف رفته بود شنيدم كه طلوع كرده بود و خيلى مورد توجه بعضى ‏ها واقع شده بود حتى نجفى ‏ها گفته بودند كه ما خيال نمى‏ كرديم كه قم چنين محصولى داشته باشد و شما روى قم و قمى‏ ها را سفيد كرديد... حتى آن وقت خيلى ما فوق اين حرف ها بود و در اين كه قوه استنباط داشت، هيچ شكى نيست، ايشان فهمى صاف و سرعت انتقال داشت،
درس هم خوانده بود و در درس بزرگان هم شركت كرده بود.» (3)

آيت‏ اللَّه مكارم شيرازى:
«... مباحثه ‏اى داشتيم كه 4 نفر در آن شركت مى‏ كرديم، امام موسى صدر، مرحوم دكتر بهشتى، يكى از بزرگان امروز حوزه علميه قم و بنده... آقا موسى صدر استعداد فوق ‏العاده ‏اى داشت اين استعداد به پشتكار و استقامت فوق‏ العاده وى ضميمه مى ‏شد و هر دو به كار مستمر شبانه روزى در مسائل تحصيلى و منظم درس خواندن مى ‏پيوست. به همين علت بود كه آقاى صدر خيلى سريع در حوزه علميه قم ترقى كرد و در مدت كوتاهى جزء فضلاى بنام و درجه اول حوزه شد. يكى از كسانى كه مى‏ توانم شهادت بدهم در همان سنين جوانى به اجتهاد رسيد، امام موسى صدر بود...
فرهنگ معاصر ص 117


آيت‏ اللَّه شيخ على مشكينى:
«... يكى از ممتازين ابن ممتازين امام موسى صدر بودند در درس حاذق بود، محقق بود. صحبت مى‏ كرد و اشكال مى ‏گرفت هم بحث هاى خوبى داشتند كه يكى از آنها مرحوم بهشتى بود... همان وقتها من معتقد بودم كه داراى قدرت استنباط احكام هستند... ايشان سياست و ديانت را توأم كردند و به دنبال تشكيل يك حكومت اسلامى درست در لبنان بود. ما مقام امام موسى صدر را خيلى بالا مى‏ دانيم. ايشان را انسان متدين به ديانت الهى و مردى كه سياست و ديانت هر دو را مى‏ فهميد، مى ‏شناسيم. آقاى صدر از ذخاير عالم تشيع بودند ايشان يكى از پر ارج ‏ترين انسان هاى عالم تشيع بودند.»
فرهنگ معاصر ص 138 - 137


آيت‏ اللَّه شيخ جعفر سبحانى:
«... گروهى از فضلا در آن زمان از خصيصين درس مرحوم آيت‏ اللَّه داماد بودند: جناب آقاى سيد موسى زنجانى، جناب آقاى سيد مهدى روحانى، جناب آقاى بهشتى، جناب آقاى مكارم، حضرت آقاى موسى صدر. اينها جمعى بودند كه در حضور محترم آقاى داماد هم سطح را خدمت ايشان خواندند و هم خارج را... اما از نظر اجتهادى شكى نبود كه ايشان مرد مجتهدى بودند.»
فرهنگ معاصر ص 142 - 140


آيت‏ اللَّه سيد مهدى روحانى:
«... فهم آقاى صدر، از فهم هاى خيلى خوب و سريع ‏الانتقال بود و مطالب را خيلى زود درك مى ‏كرد. شايد در ميان رفقا كسى بهتر از ايشان نبود. البته به جز مرحوم بهشتى و تا حدى هم آقاى حاج آقا موسى زنجانى كه هر دو مثل ايشان بودند.»
تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‏ نامه شماره 5ص 251 - 250


امام موسى صدر در سال 1334ش پس از رحلت پدر بزرگوارش عازم عراق گرديد و به مدت چهار سال تا 1337ش در حوزه علميه نجف اشرف از محضر اساتيد و مراجع بزرگ همانند آيت‏ اللَّه سيد محسن حكيم و آيت ‏اللَّه سيد ابوالقاسم خويى بهره ‏مند گرديد.
آيت‏ اللَّه سيد عبد الكريم موسوى اردبيلى در خصوص مهاجرت علمى امام صدر به نجف مى‏ گويد :
«آيت‏ اللَّه خويى گفتند كه سه طلبه از قم آمدند به نجف اما در نجف نماندند و برگشتند موسوى اردبيلى بود، آقاى موسى صدر بود و آقا موسى زنجانى. اى كاش من اينها را نمى ‏ديدم خيلى حيف شد كه اينها برگشتند به قم! اين جريان را آن آقا از قول خويى نقل كردند من در سال 53 به نجف رفتم قضيه را از آقاى خويى سؤال كردم ايشان تأييد كردند و گفتند بله...» (4) نامه مفيد ص 24

ديدار با آيت‏ اللَّه سيد عبدالحسين شرف‏ الدين
دو سال از اقامت امام موسى صدر در شهر نجف اشرف مى‏ گذشت كه براى نخستين بار در سال 1955م ( 1334ش) براى ديدار سرزمين اجدادى عازم لبنان شد و با بستگان خويش در صور، شحور و معركه ديدار نمود در آن زمان هنوز زعيم بزرگ شيعه و فقيه مجاهد آيت‏ اللَّه سيد عبدالحسين شرف ‏الدين در قيد حيات بود و آيت‏ اللَّه سيد موسى صدر به عنوان ميهمان وارد منزل ايشان شد. در اين ملاقات دو شخصيت بزرگ همديگر را يافتند. آيت‏ اللَّه سيد موسى صدر در اين ملاقات شديدا تحت تأثير افكار بلند رهبر بزرگ اسلامى واقع شد و شيفته ادب، اخلاق، انسانيت و قدرت رهبرى او گرديد. و متقابلا آيت‏ اللَّه شرف‏ الدين نيز به نبوغ و قدرت علمى، طرز تفكر و سجاياى اخلاقى او پى برد و وى را لايق‏ ترين فرد براى رهبرى آينده شيعيان لبنان دانست و حمايت خود را در هر فرصتى و در هر مجلسى و محفلى ابراز و سجاياى اخلاقى و علمى او را برمى ‏شمرد. آيت ‏اللَّه سيد موسى صدر بعد از اقامت كوتاه مجددا راهى نجف اشرف گرديد.


نامه مرجع عاليقدر تشيع آيت ‏اللَّه بروجردى به امام موسى صدر
آيت‏ اللَّه بروجردى زعيم عاليقدر و دورانديش عالم تشيع به منظور فعاليت هاى تبليغى و ارشاد خود در خارج از كشور شخصيت هاى برجسته و جامعى را از حوزه انتخاب و به كشور هاى اروپايى اعزام مى ‏نمودند كه امام موسى صدر نيز از جمله آنان بود و در همين رابطه نامه ‏اى از طرف معظم ‏له به سيد موسى صدر در نجف ارسال داشتند و او را به عنوان نماينده تام ‏الاختيار خود در ايتاليا نصب نمودند تا اين كه امور مذهبى، اجتماعى مسلمانان آن ديار را به دست با كفايت خود سامان ‏دهى و اداره نمايد. البته امام موسى صدر بنا به دلايلى از اين مسئوليت عذر خواهى نمود.

انتشار نخستين مجله در حوزه علميه قم
سيد موسى صدر در اوايل زمستان سال 1337ش عراق را به قصد ايران ترك كرد و مجددا به حوزه علميه قم مراجعت و تلاش و مبارزه جديدى را آغاز نمود او سال ها پيش با دوستان و همفكران خود در حوزه علميه قم در مورد اصلاحات حوزه و نشر يك مجله حوزوى مذاكراتى داشت و در حقيقت انتشار چنين مجله ‏اى در حوزه جزو آرمان هاى او و ساير دانشمندان حوزه بود ولى از آنجايى كه زمينه اين گونه فعاليت ها آن روزها در حوزه فراهم نبود و جو غالب بر خلاف اين نوع انديشه ‏ها و حركت ها بود انتشار مجله ‏اى از طرف حوزه در چنين شرايطى غير ممكن به نظر مى ‏رسيد.
آيت‏ اللَّه هاشمى رفسنجانى مى ‏گويد :
«.... مكتب اسلام كه تأسيس شد انصافا فكر خوب و با ارزشى بود آن موقع اصلا در حوزه مجله و نشريه و اين طور چيز ها نبود. اين خودش در آن زمان يك حركت انقلابى بود كه چنين مجله‏ اى تأسيس شد...»
آيت ‏اللَّه سيد موسى صدر وقتى كه از نجف به قم مراجعت نمود زمينه انتشار آن مجله حوزوى را فراهم شده يافت و لذا با همكارى جمعى از فضلاى بنام حوزه و با عده‏اى از تجار متدين تهران كار خود را آغاز نمود و با توكل به خداوند متعال و پشتيبانى يكى از مراجع وقت در آذرماه 1337ش نخستين مجله حوزه به نام مكتب اسلام انتشار يافت و نور اميد را در دل هاى دين باوران فروزان كرد.

آيت‏ اللَّه مجد الدين محلاتى مى ‏گويد:
«... بعد از آن كه آقا موسى از نجف برگشت، به راهنمايى ... آقاى شريعتمدارى، مجله مكتب اسلام را راه انداختيم و آقا موسى صاحب امتياز مجله بود. يادم هست كه آن زمان تيمور بختيار معاون ساواك بود و درباره مجله خيلى بد گويى كرده بود. گفته بود از حلقوم قم هم يك ناله كمونيستى دارد بلند مى‏شود! آقا موسى را احضار كرده بود! آقا موسى هم رفته بود و حسابى حالش را جا آورده بود؛ يعنى كارى كرده بود كه خود بختيار دستور صدور امتياز را داده بود! به طورى كه آقا موسى بلافاصله بعد از آن براى مجله يك امتياز گرفت...» (5)
چند شماره از آن منتشر شده بود كه مورد توجه زعيم عاليقدر شيعه آيت ‏اللَّه بروجردى قرار گرفت و على رغم انتقادات و ارسال نامه‏ هاى اعتراض‏آميز - كه از ايشان درخواست شده بود تا از انتشار مجله مكتب اسلام جلوگيرى به عمل آورند - ايشان با ژرف نگرى خاصى كه داشت در مقابل همه آنها ايستاد و تا آخر عمر از آن پشتيبانى كرد.


حجة الاسلام على دوانى مى ‏گويد:
«بنده رفتم خدمت آيت‏ اللَّه بروجردى آقا مفصل بحث كردند كه: ... من خواستم مجله ‏اى در حوزه باشد ولى سن و سالم به جايى رسيده كه مى‏ترسيدم دستور بدهم و درست انجام نگيرد با سروصدا شروع بشود و با سروصدا بخوابد و بعد به حوزه و روحانيت لطمه بخورد...» (6)
سيد موسى صدر به خاطر ويژگي هايى كه داشت عهده ‏دار مديريت مجله بود و همه مقالات را پس از بررسى هيئت تحريريه مورد مطالعه دقيق قرار مى ‏داد و از نقطه نظر عبارات و محتوا آنها را ارزيابى مى ‏كرد تا مطالب مندرج در مجله با كيفيتى عالى و مناسب با شأن حوزه منتشر شود.
آيت‏ اللَّه سيد عبد الكريم موسوى اردبيلى مى ‏گويند :
«... چون ايشان هم از افراد فعال مكتب اسلام بودند، در تقسيم كارى كه كرديم جلسه با اكثريت آرا، مسئوليت ترتيب و تنظيم مقالات را به ايشان واگذار كرد...» (7)
عنوان بحث خود امام موسى صدر در مجله، حوزه «اقتصاد در مكتب اسلام» بود كه در اين سلسله مقالات با قلمى روان و شيوا و با نظرى بلند و ديدى آگاهانه مباحثى از مسايل اقتصادى را مورد ارزيابى و دقت قرار مى ‏داد و در آخر، سيستم اقتصادى اسلام را با ساير مكتبهاى اقتصادى جهان مقايسه مى‏ نمود.
اين مقالات از شماره سوم تا دوازدهم از بهمن سال 1337تا آذر 1338طى ده شماره ادامه داشت و بعدها در مجموعه ‏اى گردآورى و چاپ گرديد. (8)


تأسيس دبيرستان صدر
امام موسى صدر جزو اولين انديشمندانى بود كه با توجه به رويكرد و تحولات اجتماعى و تأثير آن بر روى جوانان، به نقش حياتى و ارزنده علوم جديد پى برد و در همين راستا در اقدامى متهورانه دست به تأسيس مدرسه ‏اى به سبك جديد زد، تا جوانان علاوه بر كسب دانش روز از تربيت درست نيز برخوردار گردند، چرا كه اكثر خانواده‏ هاى متدينين خصوصا در شهر قم به واسطه جو آن زمان و ترس از آلوده شدن فرزندانشان به گرايشهاى غير مذهبى دست به مبارزه منفى زده، فرزندان خود را به مدارس دولتى نمى‏ فرستادند و در برخى از خانواده ‏ها اين موافقت حداكثر تا پايان دوره دبستان بود. در اين شرايط امام موسى صدر با همكارى فرهنگيان متدين و خدمتگزار، امتياز يك دبيرستان ملى را از وزارت فرهنگ گرفت و دبيرستان صدر تحت مديريت ايشان شروع به فعاليت نمود و بعد از هجرت ايشان به لبنان مديريت مدرسه را به شخص ديگرى واگذار نمود.
البته نا گفته نماند شهيد دكتر بهشتى دوست همراه و همفكر و هم مباحثه ‏اى ايشان نيز دبيرستان ديگرى به نام دين و دانش را تأسيس كرده بود كه ضمن آموزش جوانان به علوم و فنون روز آموزش هاى مذهبى را نيز در برنامه درسى خود در نظر گرفته بود.

هجرت
همان گونه كه اشاره شد امام موسى صدر براى نخستين بار در سال 1955م به لبنان مسافرت كرده، با اقوام خود در صور و شحور و معركه آشنا شد. آن زمان هنوز زعيم بزرگ شيعه آيت‏ اللَّه سيد عبد الحسين شرف ‏الدين در قيد حيات بود و توسط آن مرحوم نبوغ و مزايا و قدرت رهبرى او براى شيعيان آن سامان در مجالس و محافل مختلف بازگو گرديد و بر عام و خاص معلوم گشت كه فقط موسى صدر شايستگى و قابليت زعامت شيعيان لبنان را - پس از وفات آيت‏ اللَّه شرف ‏الدين - خواهد داشت.
در اواخر سال 1959م ( 1338ش) بعد از وفات زعيم مصلح و عظيم ‏الشأن آيت‏ اللَّه سيد عبد الحسين شرف‏ الدين طبق وصيت ايشان و به دعوت شيعيان لبنان كه با ارسال نامه ‏اى، از سيد موسى صدر درخواست نمودند، به آن ديار هجرت نمايد و زعامت شيعيان را به عهده بگيرد و اين دعوت با تأييد و تأكيد آيت‏ اللَّه العظمى بروجردى همراه شد، امام موسى صدر به لبنان قدم نهاد و در شهر صور رحل اقامت افكند و بى‏ درنگ بعد از ورود و از همان روزهاى نخستين فعاليتهاى همه جانبه خود را آغاز كرد و اين فعاليتها آن قدر دامنه ‏اش گسترده شد كه حيات سياسى، اجتماعى و اقتصادى جنوب لبنان و شيعيان را تحت تأثير عميق خود قرار داد به گونه ‏اى كه به جرأت مى‏ توان لبنان را به دو برهه تاريخى تقسيم نمود: بخش اول قبل از ورود امام موسى صدر و بخش دوم بعد از آمدن ايشان. كما اين كه كاردينال فرانس كونيگ (اسقف اعظم اتريش) به امام چنين گفت : «عالى جناب! من راجع به شما زياد شنيده ‏ام! ايمان دارم كه مى ‏توان تاريخ لبنان را به دو دوره كاملا مجزا تقسيم نمود : دوران قبل از موسى صدر و دوران موسى صدر.»(9)

وضعيت شيعيان قبل از امام موسى صدر


تاريخچه شيعيان لبنان
علماى شيعه جبل عامل - كه منطقه ‏اى كوهستانى در جنوب لبنان است و شهرهاى نبطيه، مرجعيون، بنت جبيل و روستاهاى حومه را شامل مى ‏شود – مدعى ‏اند كه جامعه شيعى لبنان از تمامى جوامع ديگر مسلمان - به جز حجاز – كهن ‏تر است. آنان تأسيس جامعه شيعه جبل عامل را به ابوذر نسبت مى‏ دهند. آن چه مسلم است اين است كه قرن سوم هجرى ( 9ميلادى) مناطق عراق، ايران، شام و شمال آفريقا و مصر، شاهد جريانى از تشيع بوده است. دورانى كه دول توانمند شيعى مذهب آل بويه در ايران و عراق، فاطمي ها در مصر و شمال آفريقا و حمدانى‏ ها در موصل و حلب حكومت مى ‏كردند.
از قرن سوم هجرى جوامع شيعه در منطقه بين رود علوى در شمال و ناحيه جليله در جنوب، معروف به جبل عامل، سكونت داشته‏ اند. شيعيان ديگرى نيز در بخش شمالى دره بقاع و همچنين در طرابلس و كسروان واقع در لبنان شمالى سكونت اختيار كردند. اما به دنبال فتح سوريه به دست صلاح‏ الدين ايوبى و فرمانروايى نخستين حكام ايوبى و بعد از ايشان سلطه مماليك، شيعيان از منطقه شمالى لبنان بيرون رانده شدند و از اين ايام به بعد، در همان مناطقى كه امروزه نيز همچنان در آن ساكن‏ اند، تمركز و اسكان يافته ‏اند. به هر حال شيعيان به عنوان يك اقليت مذهبى در مناطق امن و مناطق اطراف كه از دسترس حكمرانان مركزى به دور بوده سكنى گزيدند. دور افتادگى جغرافيايى اين ناحيه و حمايت هاى خانواده ‏هاى برجسته شيعى نه تنها سبب تداوم و استمرار يك فرهنگ شيعى در اين ناحيه كه هنوز پا برجاست، گرديد بلكه باعث جلب و جذب شيعيان اماميه از ساير بخش هاى سوريه به اين ناحيه نيز شد.
گر چه درباره علما و مدارس شيعى جبل عامل پيش از قرن دوازدهم م / ششم هـ ق چندان اطلاعات متمركزى در دست نيست، اما بعد ها سنت نيرومند تحصيل معارف شيعى را با چهره ‏اى روشن در اين ناحيه مى‏ بينيم. اين سنت تحصيل معارف شيعى به رغم همه گرفتارى ‏ها همچنان در شهرها و روستاهاى اين ناحيه ادامه يافت. آن چه بيش از هر چيز ديگر شايان توجه است، همانا موقعيت و نقش مؤثر علماى جبل عامل در ميان ساير علماى شيعه است. به گونه‏ اى كه جبل العامل بزرگترين پايگاه و مركز عقيدتى شيعه در جنوب لبنان شد و در طول تاريخ علما و متفكرين و نويسندگان بزرگى را به اسلام و جهانيان هديه كرده است و معروف است كه در جنوب در هر دهى عالم يا مؤلّفى ديده مى‏ شد و به قرارى كه در بعضى از تواريخ آمده در يك ده هشتاد مجتهد زندگى مى‏ كردند.(10)
شهيد اول و ثانى نمونه‏ اى از هزاران است و با آن كه اين دو از برجسته ‏ترين فقهاى نه تاريخ شيعه بلكه مسلمانانند آماج حقد، كينه و تعصب جاهلى قرار گرفته، به جرم شيعه بودن به فجيع ‏ترين اشكال ممكن به شهادت رسيدند و شيخ حر عاملى از جمله علماى آن ديار است كه جايگاه ويژه خود را داراست.
به طور كلى فعاليت و حيات علمى در جبل عامل به سه دوره تقسيم مى‏ شود: دوره اول آن از تأسيس مدرسه جزين توسط شهيد اول آغاز مى‏شود و تا سال 1780ادامه دارد. در اين سال جنگهايى كه توسط جزار پاشا به وجود آمد باعث شد كه آشوب و بلوا منطقه را فرا گرفته، مدارس و مباحث تعطيل گردد. اين وضع همچنان ادامه داشت تا آن كه بعد از جزار پاشا، سليمان پاشا به حكومت رسيد و از آن جا كه شخصى دورانديش بود، در سال 1805با زعماى انقلابيون شيعه منطقه جبل عامل و با حضور نماينده باب عالى (دربار امپراطورى عثمانى)، راغب افندى، معاهده صلحى را امضا كرد. دوره دوم حيات علمى جبل عامل از سال 1805آغاز مى‏شود و تا پايان قرن سيزدهم هجرى يعنى 1881م ادامه دارد. دوره سوم يا به عبارت ديگر دوره جديد نهضت علمى شيعه از 1882م شروع مى‏شود. در اين دوره اولين مدرسه به سبك جديد در نبطيه تأسيس مى‏گردد. در سال 1892سيد حسن يوسف الحسينى بعد از مراجعت از عراق مدرسه «حميديه» را بنا نهاد. مدرسه‏ اى كه ثمره آن دهها شاعر اديب، نويسنده و خطيب بود.
شيعيان در واقع از صحنه سياسى به دور بودند، خصوصا در قرن 19ميلادى كه لبنان يك تحول سياسى، اجتماعى و فكرى را پشت سر گذاشت. در اين زمان بود كه فاصله و شكاف ميان شيعيان و همسايگانشان زيادتر شد. در اين قرن مارونيها با فرانسه، دروزى‏ ها با بريتانيا، ارتدوكس يونانى با روسيه و سنيها با خلافت عثمانى روابط نيكو داشتند. تنها شيعيان بودند كه از حمايت بيگانگان بهره ‏اى نداشتند و از هر گونه حمايت خارجى محروم بودند. فقط گاهگاهى از جانب حكام قاجاريه علاقه ‏اى نسبت به وضع آنها نشان داده مى ‏شد كه آنها هم به شدت ضعيف بوده و نفوذ چندانى نداشتند.
در خود نواحى شيعه نشين نوعى دگرگونى محدود اقتصادى - اجتماعى طى نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادى پديد آمد. اصلاحات ارضى كه توسط حكومت عثمانى در سال 1858آغاز شد، به رشد روزافزون گروه كوچكى به نام «اشراف» و يا به قول لبنانى‏ ها «الزعماء» كمك كرد.
اين گروه توانستند مالكيت اراضى وسيعى را به دست آورند. در اواخر قرن نوزدهم طبقه زعما گسترش يافت. بدين صورت كه سه يا چهار خاندان در صيدا، صور و نواحى ديگر با به دست آوردن مالكيت بر اراضى يا تبديل شدن به كشاورزان مقتدر ماليات پرداز، خود را وارد اين طبقه كردند كه مى‏ توان ظهور آنان را ناشى از سياست اراضى دولت عثمانى دانست.
تمركز ثروت در دست زعما داراى آثار سياسى نيز شد زيرا اعضاى آنها، نمايندگان مناطق شيعى در شوراهاى ادارى عثمانى محسوب مى‏ شدند؛ ليكن بزودى در اثر رقابتهاى داخلى نفوذ خانواده ‏هاى زعما كاهش بسيار يافت. پيدايش زعما در عين حال محدود به منطقه شيعه ‏نشين جنوب بود و ساختار جامعه شيعه در بقاع همچنان به صورت عشيره‏ اى باقى ماند.
به موازات زعما، خاندانهاى تحصيلكرده علما وجود داشتند. اينان كه از طبقات مختلف جامعه بودند به واسطه تحصيلاتشان از وجهه اجتماعى قابل ملاحظه‏ اى برخوردار بودند. در رأس اين طبقه دو يا سه مجتهد وجود داشت و در سلسله مراتب بعدى علما و شيوخ با تحصيلات علمى متفاوت قرار داشتند.
طبقه سوم، طبقه روستاييان و دهقانان بودند كه به نحو وسيعى تابع زعما بودند و اگر چه در اواخر قرن نوزدهم كه به تازگى وارد طبقه زعما شده بودند، بانى تجديد حيات ادبى و بيدارى سياسى روزافزون گرديدند. با اين حال اكثريت شيعيان به لحاظ جغرافيايى در انزوا بودند و به لحاظ سياسى ضعيف و از نظر اقتصادى تابع حكومت خاندان هاى فئودال متخاصم باقى ماندند. شيعيان با اين وضعيت با تحولات قرن بيستم رو به ‏رو شدند.(11)
اين وضعيت منجر به محروميت مضاعف شيعيان گرديد. و يكى ديگر از مشكلات اساسى شيعيان - علاوه بر فئودال ‏ها كه تا دهه 1960ميلادى بر جامعه شيعه لبنان مسلط بود - قانون طايفه‏ اى بود. اين دو معضل همانند دو لبه قيچى عمل مى ‏كرد و منشأ تمام نا بسامانى ‏هاى سياسى، اقتصادى و اجتماعى آنان گرديده بود. امام موسى صدر با تأسيس مجلس اعلاى شيعيان در صدد تضعيف و نابودى نهاد هاى فوق برآمد و بدين وسيله به استيفاى حقوق شيعيان پرداخت.

فئوداليسم و نقش آن در زندگى شيعيان
در نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادى اصلاحات ارضى توسط حكومت عثمانى انجام و منجر به پيدايش خُرده مالكانى در مناطق شيعه نشين شد. حكومت عثمانى در جنگهاى بين ‏المللى اول احتياج به سرباز داشت و از آنجايى كه سربازان از رفتن به جبهه اروپا امتناع مى ‏كردند، دولت عثمانى فرمانى صادر كرد تا شيعيان را به اجبار به سربازى ببرند، همان زمان معروف بود كه هر كس به بالكان برود، ديگر بر نخواهد گشت. بعد از مدتى كه حقايق بر شيعيان معلوم گرديد آنها به عثمانى‏ ها فشار آوردند كه چرا شيعيان بايستى به جنگ بروند و ديگران معاف شوند. حكومت عثمانى نيز موافقت كرد كه هر جوانى كه نمى ‏خواهد به جنگ برود 75دينار غرامت بپردازد.
شيعيان و عمدتا همان خرده مالكان - كه در پى اصلاحات ارضى، مختصر زمينى به دست آورده بودند براى آن كه بتوانند در واقع اين خونبها را بپردازند، مجبور مى‏ شدند زمين هاى خود را بفروشند و در قبال كسانى كه زمين نداشتند و بى بضاعت بودند افراد سرمايه ‏دارى بودند كه با پرداخت 75دينار به دولت افراد بى بضاعت را به بيگارى مى‏ گرفتند و در صورتى كه خودش نمى ‏توانست بدهى را بپردازد فرزندانش به بيگارى ملاّكين در مى ‏آمدند.
يكى از همين افراد ملاّك به نام احمد الاسعد در جواب مردم، زمانى كه از وى تقاضاى تأسيس مدرسه ‏اى كردند، گفت: وقتى كامل (پسرش كه بعدها رئيس پارلمان لبنان شد) درس مى‏ خواند همه شما را كفايت مى ‏كند! (12)
شهيد چمران در اين خصوص مى ‏گويد:
... [در لبنان] تهمت، دروغ، دزدى، نوكرى بيگانه، پول گرفتن از اجانب همه زرنگى و سياست بازى به شمار مى‏ آيد. سياستمدارى موفق به حساب مى ‏آيد كه از خارج بيشتر پول بگيرد و نظر اجنبى را بيشتر جلب كند روزنامه ‏ها و مجلات لبنانى نيز از اين خط مستثنى نيستند.»
بله براستى مجلات و روزنامه‏ هاى لبنان از اين خط مشى مستثنى نبودند و ساواك نيز از اين وسيله در راستاى تخريب وجهه امام موسى صدر و مقابله با او حداكثر استفاده را مى ‏برد و نقش عمده‏ اى در ايجاد موانع داخلى و خارجى و پخش شايعات منفى و... ايفاء مى‏ نمود :

درباره: تهيه مقاله درباره موسى صدر و چاپ آن در مجله الاخاء
«رونوشت تلگراف واصله از آقاى قدر سفير شاهنشاه آريامهر در بيروت درباره انتشار نقاط ضعف سيد موسى صدر و پى نوشت تيمسار رياست ساواك وسيله اداره كل دوم به اين اداره كل ارسال گرديد. كه در اجراى اوامر صادره با همكارى اداره كل دوم شرحى تهيه و در صفحه مقابل تقديم تا در صورت تصويب پس از ترجمه آن به عربى در مجله الاخاء چاپ و تعداد لازم از مجله مذكور و يا متن تهيه شده به لبنان و ديگر كشورهاى عربى كه امكان پخش آن هست فرستاده شود. ضمنا قبلا در اجراى اوامر متن ديگرى به عربى تهيه «كه قبلا ملاحظه و تصويب فرموده‏ اند» به تعداد لازم به نمايندگي هاى مربوطه در حوزه خليج فارس و كشور هاى عربى ديگر به منظور پست كردن به آدرس افراد مورد نظر تهيه و ارسال گرديده است.» اداره كل سوم [امضاى ثابتى]
شهيد چمران در گوشه ‏اى ديگر از خاطرات خود و در خصوص وضعيت لبنان و شيعيان آن مى‏ گويد:
«در لبنان 72 گروه وجود دارد كه شرح آنها خواهد آمد. از آنجا كه لبنان كشور آزادى است و همه كشورهاى عربى ديگر مى‏ توانند در آنجا به آزادى فعاليت كنند، حزب داشته باشند، سازمان داشته باشند، اسلحه بياورند، روزنامه داشته باشند. بنابراين لبنان محل برخورد و درگيرى قدرتهاى بين‏ المللى است. به عنوان نمونه عراق و سوريه با هم دشمن هستند سوريه و ليبى با هم هستند، سوريه و عربستان سعودى با هم دشمن هستند هر يك از اين كشورها براى خود حزبى و سازمانى در لبنان دارند و به آنها پول و اسلحه مى ‏دهند. اين احزاب و سازمان ‏ها در داخل لبنان به جان هم مى‏ افتند... همين احزاب چپ بر اساس كشته‏ هاى ماهانه خود از دولت متبوع خويش پول مى‏ گيرند؛ يعنى حزب بعث عراق. اگر در يك ماه دويست كشته داد، از دولت عراق 20ميليون ليره مى ‏گيرد. اگر سيصد كشته داد پول زيادتر مى ‏شود. اين احزاب خدانشناس - كه رهبرانش همچنان كه گفتيم شيعه نيستند دين ندارند.»

نظام طايفه‏ اى
در لبنان حدود پانزده طايفه مختلف زندگى مى ‏كنند كه طبق قانون طايفى كه در سال 1932تحت نفوذ فرانسه نوشته شده است، به فعاليتهاى سياسى و اجتماعى مى ‏پردازند. در لبنان سه طايفه بزرگ هستند: طايفه مسيحيان، طايفه سنى‏ ها و طايفه شيعيان. هرگاه بخواهند امتيازاتى را در لبنان تقسيم كنند بايستى بر اساس نسبتى معين باشد. اين نسبت 5 براى مسيحيان، 3 براى سنى ‏ها و 2براى شيعيان است.
عده شيعيان لبنان 000/002/1عده سنى ‏ها 000/750عده مارونى ‏ها كه بزرگترين طايفه مسيحيان است 000/900نفر است و مارونى ‏ها قدرت سياسى، نظامى و اقتصادى لبنان را در دست دارند. رئيس جمهور، وزير دفاع و جنگ و رئيس بانك مركزى بايستى مارونى باشد. و به عنوان مثال اگر 10نماينده براى مجلس بخواهند بايستى 5 نفر مسيحى، 3 نفر سنى و 2 نفر شيعه باشند و همين طور سهميه دانشگاه و... كه هرگز همان سهم مقدر قانونى - هم به شيعيان - به واسطه آن كه پايگاه و مركزى منسجم و رهبرى قوى نداشته‏ اند - داده نشده است.(13)
مجموعه عوامل فوق باعث گرديد كه شيعيان لبنان به پست ‏ترين مشاغل اجتماعى رو آورده و از ابتدايى‏ ترين امكانات محروم باشند و در مقابل، مسيحيان مارونى قدرت سياسى، نظامى و اقتصادى لبنان را در دست گيرند. فقر و بيكارى و اشتغال به كارهاى پست روحيه ‏اى براى شيعيان نگذاشته و به تدريج زمينه ساز بلايى به مراتب بدتر شده و آنها را به طور كلى دچار يأس، خود باختگى و سرخوردگى روحى كرده بود به گونه‏ اى كه شيعيان از اظهار و انتساب خود به شيعه احساس ننگ، حقارت و خجلت مى ‏كردند در تمام جنوب لبنان غير از يك نيمه مخروب مدرسه‏ اى نداشته و به طور كلى از امكانات اوليه رفاهى همچون آب، برق، مخابرات، درمانگاه، جاده خبرى نبود و زراعت در حد بسيار نا چيزى بود.(14)
شهيد چمران در ترسيم وضعيت آن روز شيعيان مى ‏گويد :
«... شايد بدانيد كه بيروت عشرتكده خاورميانه و شيخ نشينهاى عرب بود بيروت سوئيس خاورميانه به شمار مى ‏رفت. 85%از فاحشه‏ هاى بيروت را، دختران شيعه جنوب لبنان تشكيل مى‏ دادند، دخترانى كه از روى فقر و فلاكت به بيروت مى‏ آمدند تا كلفتى كنند...»(15)

وضعيت شيعيان پس از امام موسى صدر
امام صدر به محض ورود به لبنان دست به اقدامات گسترده ‏اى زد و اگر چه عمق فاجعه بسيار گسترده بود ولى آن همه او را نه تنها، از تلاش وا نداشت بلكه به عزم و همت او افزود.
وى از طرفى به مقابله با فئودالها و وضعيت نابسامان اجتماعى شيعيان كه در واقع آفت داخلى جامعه شيعه بود پرداخت و از طرفى با دشمنان بيرونى و قوانين ناعادلانه سياسى لبنان و نظام طايفه‏ اى به مقابله پرداخت تا يك بار و براى هميشه لبنان را از بحران خارج نمايد ذيلا به پاره ‏اى از اقدامات و فعاليت هاى اجتماعى، سياسى، فرهنگى امام صدر اشاره مى ‏گردد:

تأسيس جامعه زنان
در لبنان و به ويژه در شهرها، جامعه را با زنان و زنان را با جامعه كارى نبوده و نيست حتى زنان در مجالس دينى و اعياد و سوگوارى ‏ها نيز شركت نمى ‏كردند. آنان به تمام معنى فقط به كارهاى درون خانه مى‏ پرداختند و به خوبى واقفيم كه اين عدم احساس مسئوليت چه بر سر جامعه اسلامى و خصوصا جامعه زنان مسلمان خواهد آورد.
آقاى صدر به محض ورود به لبنان وجود اين نقيصه را دريافت و بى درنگ به اصلاح آن همت گماشت وى در نخستين سال ورودش به لبنان اعلام داشت كه زنها نيز مى ‏توانند در ايام ماه مبارك رمضان به مسجد بيايند و جداگانه براى خويش مراسم نماز جماعت برپا دارند.
خانمها با شور و اشتياق زايد الوصفى در مراسم مذهبى شركت جستند و در كنار مراسم فوق برنامه سخنرانى و وعظ نيز براى آنان ترتيب يافت و همين مسئله نقطه عطفى در مشاركت زنان مسلمان شد و از قبل آن مؤسسات فراوانى توسط بانوان تأسيس گرديد كه به چند نمونه از آنها اشاره مى‏شود:
1- مدرسه پرستاران و كمك پرستاران.
2- كلاس مبارزه با بيسوادى.
3- كودكستان.
4- مدرسه نمونه براى دختران.
5- مدرسه تربيت خانه دارى و آموزش (خياطى، كمكهاى اوليه، دفاع غير نظامى) برنامه ‏هاى آموزشى، دينى و فرهنگى.
موسسه اخير به نام خانه دختران (بيت الفتات) مشهور بود در همه اين مؤسسات مسئله حجاب و آداب و معارف اسلامى شديدا مورد توجه قرار گرفته و خود نمونه‏ اى از يك اجتماع زنده، پرتحرك و نمونه دينى مى ‏باشد.(16)



انجمن نيكوكاران (جمعية البر و الاحسان)
يكى از مشكلات جامعه شيعه لبنان مسئله بيكارى و فقر بود كه به چهره جامعه شيعه رنگ بدبختى و فلاكت كشيده بود و به گونه ‏اى اين مسئله نهادينه شده بود كه شيعيان را عين بدبختى و بيكارى و فقر مى‏ دانستند. امام موسى صدر در جهت مقابله با اين پديده زشت اجتماعى - كه ريشه‏ اى بسيار ديرينه داشت و به سياست گذارى‏ هاى گذشته باز مى ‏گشت - انجمن فوق را تأسيس كرد. اين انجمن توسط يك هيئت مديره و چند كميسيون اداره مى ‏شد. يكى از كميسيونها به نام كميسيون خانواده، مأمور رسيدگى به چگونگى وضع درآمد سالانه خانواده ‏هاى محروم، مستمند و درمانده بود. اين كميسيون كار خود را پس از يك سخنرانى عميق و جامع كه از طرف امام موسى صدر ايراد شد، شروع كرد. هدف اين كميسيون مبارزه با فقر و برانداختن تكدى ‏گرى از جامعه شيعيان لبنان بود. شعار جمعيت دو حديث بود. « شيعتنا يموتون و لا يسئلون بالكفّ، (شيعيان ما مى ‏ميرند و دست گدايى به سوى كسى دراز نمى‏ كنند) و «لا تحلّ الصدقه لمتحرف و لالذى قوّة سوى قوى» (صدقه بر پيشه‏ ور و كسى كه داراى بنيه ‏اى سالم و نيرومند است جايز نيست) اولين كار كميسيون شناسايى گدايان حرفه‏ اى و مستمندان حقيقى بود و سپس براى بهبود وضع هر دو گروه فعاليتهاى پيگيرى را آغاز نمود. و براى تمامى گدايان اعم از حرفه ‏اى و حقيقى برنامه‏ ريزى و مستمرى معين كرد و فرزندان آنان را در هنرستان ‏هاى صنعتى به تحصيل واداشت. امام موسى صدر با سخنرانى ‏هاى مفصلى كه ايراد كرد مردم را تربيت و از آنان درخواست كرد كه به گدايان حرفه ‏اى كمك نكنند و اعانات خويش را مستقيما به صندوق‏ هاى ويژه اين كار واريز نمايند. سپس مؤسسه‏ اى به نام «دار الايتام» ساخت و اطفال بى سرپرست را در آنجا نگهدارى كرده، به تعليم و تربيت آنان پرداخت. مؤسسه‏ اى به نام «دار العجزه» پديد آورد كه معلولين و درماندگان را گرد آورده، علاوه بر پرداخت مخارج آنها، حرفه و فنى مناسب به آنان مى ‏آموخت. يك مدرسه حرفه‏ اى بسيار مدرن تأسيس كرد و دانشجويان را در رشته‏ هاى صنعتى آموزش داد كه بعدا به عنوان مدرسه صنعتى جبل عامل معروف شد و تحت نظر شهيد چمران قرار گرفت.(17)
شهيد چمران در خاطرات خود مى‏ گويد:
«... البته مدرسه‏ اى نبود كه فقط در درس و تكنولوژى سرآمد ديگران باشد، بلكه مدرسه‏ اى بود كه كارگاه ايدئولوژى ما به شمار مى‏ رفت. نماز جماعت و كلاس هاى ايدئولوژيك و كادرهاى سازمانى در مدرسه برقرار بود. همان اواخر كه دانشجويان وارد مدرسه مى ‏شدند، با فنون مبارزاتى و جنگهاى چريكى آشنا مى‏ شدند...»
در خصوص احساس خطرى كه دشمنان و رقبا از اين مدرسه مى ‏كردند و آن را مورد هجوم قرار مى‏ دادند، مى‏ گويد:
«.. بارها به اين مدرسه حمله كردند و با راكت و موشك اين مدرسه را در هم كوبيدند يعنى نه فقط دست راستى ‏ها و اسرائيلى ‏ها اين مدرسه را مورد هجوم قرار مى ‏دادند بلكه چپى ‏ها و كمونيست‏ ها و مزدوران عراق نيز چندين بار اين مدرسه را مورد هجوم قرار دادند...» (18 )

مركز تحقيقات اسلامى «معهد الدراسات الاسلاميه»
در كشور لبنان مليتها و مذاهب گوناگون در كنار يكديگر گرد آمده و به زندگى مشتركى پرداخته‏ اند. اين مليتها و مذاهب گوناگون پيوسته با يكديگر در تماسند و در ميان آنان مباحث مختلفى رد و بدل مى ‏شود.
امام موسى صدر با توجه به اين نكته دانشجويان را به تحقيق در مسائل اسلامى و شيعى تشويق نمود تا خردمندانه درباره مسائل اسلامى به تجزيه و تحليل پرداخته، نتايج تحقيقات خود را به جامعه اسلامى عرضه نمايند.
اين مركز از كشورهاى آفريقايى و خاورميانه و خاور دور دانشجو مى ‏پذيرفت و در همين راستا امام موسى صدر به كشورهاى مسلمان و غير مسلمان آفريقايى مسافرت نمود و در جهت مبادله دانشجو و مبلغ دينى با مسئولان آنجا مذاكراتى به عمل آورد. ايشان مكررا مى ‏گفتند : بر ما مسلمانان واجب است كه قبل از آن كه اين قاره به جهان مسيحيت يا دنياى كمونيسم بپيوندد به كمك افريقاى تشنه و نيازمند اعتقاد بشتابيم.
به پاره ‏اى از خدمات و اقدامات امام موسى صدر كه در طى فعاليت ‏هاى اوليه وى به وجود آمده اشاره مى‏ كنيم. نكته حائز اهميت آن است كه تمامى مؤسساتى را كه براى شيعيان لبنان تأسيس كردند براى عموم مردم و در خدمت تمامى افراد بود و سنيان و مسيحيان نيز از آن استفاده مى‏ كردند اين حسن رفتار و برخورد خوش شيعيان با ديگر مذاهب موجب شده بود كه پيروان مذاهب ديگر رسما در مجالس و اعياد و سوگوارى ‏هاى شيعيان شركت كنند و براى متصديان اين مؤسسات هيچ فرقى نمى‏ كرد كه مراجعين آنان شيعه باشند يا غير شيعه، كار اعتماد اين فرقه‏ هاى گوناگون نسبت به مؤسسات شيعيان به گونه‏ اى شده بود كه حتى بسيارى از سنيان و مسيحيان در امور قضايى به مراجع و محاكم شيعى رجوع مى‏ كردند و يقين داشتند كه حتى اگر طرف دعواى آنان شيعه باشد مؤسسات شيعيان قضاوتى بر خلاف اخلاق و حق و حقيقت انجام نمى ‏دهند.(19)
به طور كلى يكى از شعار هاى استراتژيك امام موسى صدر آن بود كه امكانات جمعيت به همه شهروندان و تمامى طوايف تعلق دارد. امام صدر تأكيد داشت كه ممكن است مردم از نظر رنگ ،دين و مذهب متفاوت باشند اما همه در برابر قانون انسانيت يكسان هستند. اين برخورد باعث گرديد كه از همان ابتدا موج كمكهاى نقدى و غير نقدى مسيحيان به سوى جمعيت سرازير شود. و حتى پزشكان مسيحى شهر صور به طور مجانى به درمان شيعيان پرداختند.(20)

پاره ‏اى از مؤسسات ديگر
1- مركز تفريحات سالم براى جوانان (هيئت الشباب المسلم) باشگاهى در كنار درياى مديترانه
2- الندوة اللبنانيه مؤسسه ‏اى است فرهنگى كه فلاسفه و دانشمندان بزرگ و رؤساى كشور هاى خاورميانه عربى در آن شركت كرده، به بحث مى‏ پرداختند و در سايه همين مجالس سازمان خدمات اجتماعى به نام (تحرك اجتماعى) پديد آمد كه اين سازمان با همكارى مسيحيان و شيعيان لبنان اداره مى ‏شد كه علاوه بر احداث يك صد واحد بهداشتى درمانى در سراسر لبنان و پخش دارو هاى مورد نياز خدمات قابل توجهى نيز به مردم ارائه مى ‏داد. (21)
مجموعه اقدامات فوق و همچنين شخصيت جذاب، پرنفوذ و اخلاق پيامبر گونه امام موسى صدر باعث گرديده بود كه محبوبيتى غيرقابل تصور در بين مردم لبنان كسب نمايد؛ در اسناد مى ‏خوانيم:

وضع و موقعيت سيد موسى صدر
« سيد موسى صدر كه روحانى است موقعيت عجيبى در لبنان براى خود كسب نموده است كه مى ‏توان گفت صدر يعنى قلب بيروت و قلب ملت لبنان مردم لبنان امكان ندارد از دستور صدر سرپيچى كنند هنگاميكه او از لبنان خارج و يا وارد لبنان مى ‏شود تمام رجال بيروت به استقبال او حاضر مى‏ گردند مشاراليه در بيروت از قدرت فوق‏ العاده‏اى برخوردار است كه ما فوق قدرت رئيس جمهورى لبنان مى‏ باشد در تمام جرايد لبنان همه روزه عكس موسى صدر ديده مى ‏شود و تمام مغازه‏ هاى بيروت و بازارهاى بزرگ چه در داخل و چه در خارج مغازه عكس بزرگى از صدر در آنها ديده مى ‏شود در بيروت محلى است كه به نام قصر موسى صدر معروف است چنانچه فردى سوار اتومبيلهاى مسافربرى شود و به راننده بگويد قصد رفتن به قصر موسى را دارد، با احترام به آن محل مى‏ برند. بنا به اظهار يكى از رانندگان تاكسى موسى صدر صاحب بزرگترين قدرت در لبنان مى ‏باشد. بنا به دستور صدر مغازه ‏ها روزهاى جمعه تعطيل است و حتى صدر دستور داده بايستى اذان شيعه در راديو خوانده شود. صدر مؤسسات بزرگى در بيروت برپا كرده است. او رئيس مجلس شيعه در بيروت است و لقب امام به وى داده‏ اند و حتى رئيس جمهور لبنان از صدر خوف و وحشت دارد و به او پيشنهاد رئيس جمهورى كرده است. تمام قواى لشگرى و كشورى و ملت لبنان فدايى موسى صدر هستند و او صاحب جان و مال و ناموس ملت لبنان است و امكان ندارد صدر دستورى صادر كند و آن دستور فورا اجرا نشود بنا به اظهار راننده مورد بحث، قدرتى بالاتر از قدرت موسى صدر در بيروت ديده نمى ‏شود هر آن اراده كند با هواپيما بهر نقطه‏ اى از جهان مسافرت كند با تشريفات خاصى از او استقبال به عمل مى ‏آيد. ضمنا هر موقع راننده تاكسى مى‏ خواست نام موسى صدر را ببرد بسم‏ اللَّه مى‏ گفت و با چه احترام خاصى از او نام مى‏ برد به طور كلى موسى صدر يعنى لبنان و لبنان يعنى موسى صدر.»

اين محبوبيت فقط در بين شيعيان نبود و اين اقدامات كه به جرأت براى اولين بار در لبنان به وقوع مى ‏پيوست باعث گرديد توجه تمامى اقشار و گروهها را از هر مذهب و مكتبى به خود جلب نمايد؛
در اسناد ديگرى مى ‏خوانيم:


وزارت امور خارجه سازمان اطلاعات و امنيت كشور
«... گزارش رسيده از سفارت شاهنشاهى ايران در بيروت حاكى است در مقاله ‏اى كه به قلم كشيش يواكيم مبارك در روزنامه النهار انتشار يافته متذكر شده كه لبنان به منظور حفظ جنبه عربى خود نيازمند به يك نهضت عميق اسلامى است كه فعلا سيد موسى صدر رهبر شيعيان لبنان آنرا پايه ‏گذارى كرده است .
فتوكپى گزارش سفارت شاهنشاهى در اين خصوص جهت استحضار به پيوست ارسال مى ‏گردد.
از طرف «وزير امور خارجه»
سفارت شاهنشاهى ايران بيروت
وزارت امور خارجه
روزنامه النهار چاپ بيروت در شماره مورخ 23/9/53 خود طى مقاله ‏اى به قلم كشيش يواكيم مبارك مى ‏نويسد: استقلال لبنان نخست به وسيله نهضت دروزيها به رهبرى شيخ فخرالدين در قرن هجدهم به وجود آمد و سپس مارونيها به اتكاء تمدن غرب آنرا سروسامان دادند و براى آنكه استقلال لبنان جنبه عربى خود را نيز نگاه دارد نيازمند به يك نهضت عميق اسلامى بود كه سيد موسى صدر رهبر شيعيان لبنان آنرا پايه ‏گذارى كرده است.
النهار مى‏ افزايد نهضتى كه صدر به عهده گرفته بايد از همه جوانب انسانى و اجتماعى آن و تأثيرى كه در محافل عرب و جهانى به جاى خواهد گذاشت بررسى شود زيرا اين نهضت به هيچ وجه نمى‏ تواند جنبه يك فعاليت محلى معين و يا رنگ تعصبات طايفه ‏اى و مذهبى داشته باشد همچنين نمى ‏توان گفت كه اين نهضت بر اثر تحريكات خارجى جهت تأمين منافع بيگانگان است. النهار اضافه مى ‏كند البته هيچكس منكر نيست كه سيد موسى صدر شيعه است و فعاليت خود را به منظور رسيدگى به حقوق شيعيان اين كشور آغاز كرد ولى اين فعاليت اكنون داراى دورنماى والاترى است مخصوصا كه هدفش رسيدگى به حقوق عموم طبقات محروم اين كشور است و نبايد فراموش كرد كه شيعيان در اسلام همواره يك طبقه روشنفكر و خواهان عدالت بوده‏ اند و در اين راه جانبازي ها نموده و قربانيان زياد داده‏ اند به همين جهت نيز صلاح لبنانيان در آن است همان طورى كه در دوران هاى گذشته تاريخ براى نهضت ماروني ها و دروزي ها اهميت قائل شده و جنبه‏ هاى آزاديخواهانه و انسانى اين نهضت ها را در نظر گرفتند اكنون نيز نهضت موسى صدر را پروبال دهند مخصوصا كه اين نهضت با انقلاب فلسطين پيوند و هماهنگى دارد. سفير شاهنشاه آريامهر - منصور قدر
البته ناگفته نماند كه متأسفانه بعد از ناپديد شدن امام موسى صدر اكثر مراكز و مجالس فوق به حالت ركود و تعطيل درآمده است.(22)
 


سفرهاى دوره‏ اى به كشور هاى منطقه، آفريقا و اروپا.
امام موسى صدر در راستاى اهداف بلند خود علاوه بر فعاليت گسترده در لبنان و تماس مداوم با علماى قم و نجف (خصوصا حضرت امام خمينى) و سفر به كشورهاى حاشيه خليج فارس و مراوده مستمر با مصر، الجزاير، ليبى در سال 1967م ( 1346ش) بنا به دعوت لبنانى ‏هاى ساكن آفريقا امام موسى صدر به يك مسافرت پنج ماهه اقدام كرد و از كشورهاى نيجريه، غنا، ساحل عاج، ليبريا، سيرالئون، سنگال و گامبيا ديدن نمود. كه در همه اين كشورها ملاقاتى با شخصيت هاى برجسته به عمل آورد.
امام موسى صدر با تجربيات به دست آمده از شيوه عملكرد مصلحانى همچون سيد جمال‏ الدين اسد آبادى محور فعاليت خود را فقط متوجه سران نكرده بلكه علاوه بر ارتباط گسترده و دايم با سران كشور هاى مختلف و ديدار هاى مكرر با جمال عبدالناصر و انورالسادات، حافظ اسد، فهد و امير عبداللَّه و سران كشور هاى حاشيه خليج فارس، محمدرضا پهلوى ، بومدين و همچنين پذيرفتن و ديدار با سفراى كشور هاى اروپايى و آمريكايى رابطه خود را با مردم حفظ نموده و زير بناى تمامى حركت و فعاليت هاى خود را مردم مى ‏دانست و به صورت بسيار گسترده با مردم در ارتباط بود و اين رمز جاودانگى و موفقيت امام موسى صدر در عرصه پر آشوب لبنان بود. وى در سفر به آفريقا در طى جلسات سخنرانى زمينه ارتباطات شيعيان و فعاليت هاى اجتماعى و دينى آتى را مساعد نمود.(23)
امام موسى صدر در خصوص اين سفر مى‏ گفت كه مردم آفريقا از وى استقبال گرمى نموده به گونه ‏اى كه اين امر به هيچ وجه مورد انتظار وى نبوده است؛ در سندى مى ‏خوانيم:


موضوع: استقبال مردم آفريقا از سيد موسى صدر
«سيد موسى صدر كه به آفريقا مسافرت نمود طى نامه ‏هاى خود به دوستان خويش اعلام داشت كه مردم افريقا از وى استقبال گرمى نموده و حتى تقاضاى قطعاتى از ملبوسات وى براى تبرك دارند و اين امر به هيچ وجه مورد انتظار وى نبوده است.»

تأسيس مجلس شيعيان لبنان
امام موسى صدر پس از سال ها كوشش و فعاليت در راستاى اهداف اسلامى و خدمات اجتماعى كه به پاره‏ اى از آنان اشاره شد و همچنين سفر به كشورهاى عربى، اسلامى، آفريقايى و اروپايى و شركت در كنفرانسها و كنگره ‏هاى اسلامى كه در سطح جهانى تشكيل مى‏ گرديد و تماس با مردم و رجال و بزرگان و انديشمندان و مصلحان سراسر جهان و تحقيق و پژوهش پيرامون مظاهر حيات اروپايى و زندگى غربى و ايجاد ارتباط با مراكز فرهنگى، نهضت هاى انسانى، اجتماعى و فرهنگى تجربيات با ارزشى را كسب نمود و با وقوف كامل بر اوضاع و احوال «طايفه شيعه» و امكانات بالفعل و بالقوه آنان و همچنين قوانين جارى لبنان، ضرورت تأسيس يك تشكيلات مادر كه همه شئون شيعيان را زير نظر داشته باشد پى برد. از آن پس تمامى مساعى خود را در اين مسير به كار گرفت تا يك بار و براى هميشه مشكل جامعه شيعه را از طريق قانونى حل و فصل نموده، دولت را در اين مهم دخالت دهد تا در پناه آن، شئون و موقعيت شيعيان حفظ گردد. وى در ابتدا با برخى از رجال سياسى شيعه و غير شيعه تماس گرفت و منظور خود را با آنها در ميان گذاشت. اين تماسها و ملاقاتها سالها به طول انجاميد و على رغم كارشكنى‏ ها و دشمنى ‏ها و موانع گوناگونى كه سر راه وى به وجود مى‏ آوردند از پاى ننشست؛ در اسناد مى‏ خوانيم:


موضوع: سيد موسى صدر
«سيد موسى صدر مدتى است براى گرفتن اجازه تشكيل مجلس اسلامى اعلى شيعيان در لبنان فعاليت مى‏ نمايد.
شيعيان لبنان و حتى مخالفين سيد موسى وى را در اين مورد تأييد مى ‏نمايند و بدين جهت احتمال دارد دولت ناچار شود اجازه تأسيس مجلس مذكور را بدهد.
هدف سيد موسى صدر گرد آوردن شيعيان و مطالبه حقوق آنها در دولت و سازمانهاى مختلف دولتى مى‏ باشد سيد موسى را از كار خود منصرف سازند و بخصوص هويدا به اين مسئله توجه زيادى مى‏ كنند و عمال خود را در ادارات دولتى وادار به مخالفت و كارشكنى با سيد موسى صدر مى ‏كنند.
موضوع: درباره تأسيس مجلس ملى شيعه در لبنان
«ناصريها در لبنان شايع مى ‏سازند كه مسيحيان به منظور ايجاد تفرقه در بين مسلمانان لبنان سيد موسى صدر را فريب داده به وى خاطرنشان ساخته‏ اند كه مسيحيان براى صدور اجازه تأسيس مجلس ملى شيعه به شيعيان كمك خواهند كرد.
ناصريها به مردم وانمود مى‏ كنند كه فعاليت سيد موسى صدر تنها موجب ايجاد نفاق و تفرقه در بين مسلمانان خواهد بود و نتيجه نخواهد داشت زيرا مسلمانان يكى هستند و معنى ندارد يك مفتى براى سنى‏ ها و يك مفتى براى شيعيان وجود داشته باشد.»
البته اين مخالفت ها و كارشكنى ‏ها امرى طبيعى به شمار مى ‏رفت چرا كه امام موسى صدر علاوه بر مبارزه با جبهه خارجى و استيفاى حق عمومى شيعيان به منافع افراد سودجو لطمه فراوانى وارد آورده و به سلطه فئودالها خاتمه بخشيده بود و لذا هر دو در مقابل امام موسى صدر به جبهه آرايى پرداختند ولى نتوانستند او را از عزم آهنين خود بازداشته بلكه او با گامهاى استوار به سوى هدف مقدس خود پيش مى‏ رفت و در تاريخ 15/8/1966 (1345ش) در يك مصاحبه مفصل مطبوعاتى كه در بيروت تشكيل شد آلام و دردها و رنج هاى شيعيان را برشمرد و بر اساس آمار و ارقام به طريق علمى و محققانه و گويا، در معرض افكار عمومى قرار داد و انگيزه ‏ها و موجبات نياز به يك مجلس را به اثبات رسانيد و به طور صريح هشدار داد كه اين مطلب مسئله ‏اى ساده نبود. و به زودى به شكل يك درخواست عمومى و مربوط به همه شيعيان در سطح جامعه جلوه خواهد كرد. بالاخره كوشش هاى امام صدر به نتيجه رسيد و نمايندگان شيعيان در مجلس يك طرح را تقديم مجلس شوراى ملى لبنان كردند و در تاريخ 16/5/1967 (1346 ش) به امضا رئيس جمهور لبنان رسيد. و بدين ترتيب شيعيان امكان يافتند تا مجلسى را تحت عنوان «المجلس الاسلامى الشيعى الاعلى» پايه ‏گذارى نمايند تا بدين وسيله شئون طايفه شيعه را رهبرى كرده، از حقوق حقه آنها - كه سالها مورد تجاوز قرار گرفته بود - دفاع نمايند و در تاريخ 23/5/1969امام موسى صدر به عنوان نخستين رئيس مجلس اعلاى شيعيان برگزيده شد و بر طبق قانون تأسيس مجلس، مدت اين رياست 6سال بود اما بعد نظر به اين كه رياست مجلس طايفه ‏هاى مذهبى مادام ‏العمر مقرر گرديده بود، در تاريخ 23/9/1975 (1345 ش) به اتفاق آراى هيئت رئيسه، رياست مجلس تا سن 65سالگى به امام موسى صدر واگذار گرديد. امام موسى صدر در خطابه‏ اى كه در روز انتخاب خود به رياست مجلس ايراد نمود و همچنين در نخستين اعلاميه‏ اى كه در تاريخ 10/6/1969 (1348ش) صادر كرد برنامه ‏هاى عملى خويش را براى تحقق اهداف مجلس اعلاى شيعه به شرح زير اعلام نمود:
1- تنظيم شئون طايفه ‏اى شيعه و بهينه سازى هر چه بيشتر شئون اجتماعى و اقتصادى شيعيان.
2- قيام و اقدام براى دستيابى به يك موقعيت كامل اسلامى، از نظر فكرى، عملى و نيز از نظر مبارزه و جهاد.
3- اقدام اساسى براى پيشگيرى از تفرقه ميان مسلمانان و سعى بليغ، به منظور وصول به وحدت كامل.
4- همكارى با همه طوايف مذهبى لبنان و كوشش براى حفظ وحدت كشور.
5- توجه و ممارست نسبت به مسئوليتهاى ملى و وطنى و صيانت از استقلال و آزادى لبنان و حفاظت از سرزمين و مرز و ثغور كشور.
6- مبارزه‏اى پيگير با جهل و فقر و تخلفات و ستم اجتماعى و فساد اخلاقى.
7- يارى و مساعدت و پشتيبانى از مقاومت فلسطين و مشاركت با دولتهاى مترقى و برادران عرب به منظور آزادسازى سرزمينهاى غصب شده توسط رژيم اشغالگر قدس.(24)

حمايت از جنوب
اولين ماههاى رياست امام موسى صدر مصادف با حملات و تجاوزات اسرائيل به جنوب گرديد. امام در اين موقع شديد ترين حملات خود را به حكومت لبنان آغاز نمود. وى اعلام كرد كه دولت جنوب را رها كرده و از حد و مرزهاى جنوب و مردم شيعه دفاع و حفاظت نمى ‏كند. و از مردم و دولت خواست تا روستا هاى هم مرز با اسرائيل را مجهز نمايند تا از وطن و شرف خويش در برابر حملات اسرائيل متجاوز دفاع كنند. بالاخره دولت وقت مجبور شد تا طبق يك قرار قانونى كه در تاريخ 12/1/1970م (1349 ش) صادر شده بود، گامى اساسى در جهت اهميت دادن به اوضاع منطقه جنوب بردارد (25)چرا كه مشكل جنوب مشكل تنها، شيعه نبود بلكه مردم لبنان و حكومت آن در ايام گذشته نيز به سختى مى‏ توانستند خود را مسئول جبل عامل بدانند و اساسا نمى ‏خواستند در اين باره به چيزى بينديشند. همين امر مشكلات عظيمى را به وجود آورده بود كه اميدى به اصلاح آن نمى ‏رفت. مردم جنوب به طور مكرر مورد هجوم و حملات وحشيانه بودند و اسرائيل اين مردم بى دفاع را چون برگ درختان بر زمين مى ‏ريخت. بدون آن كه دولت لبنان درباره آنان عكس‏ العملى نشان دهد نه به درد مردم مى ‏رسيد و نه از آنان دفاع مى ‏كرد. امام موسى صدر همچنان به كوششها و تلاشهاى خود در مناطق مختلف لبنان ادامه داد تا اينكه امكان يافت تحرك تازه ‏اى در جامعه لبنان به منظور نجات جنوب ايجاد نمايد. در تاريخ 12/5/1970 (1349 ش) رژيم غاصب اسرائيلى به روستاهاى جنوب حمله كرد و خسارتهاى جانى و مالى فراوانى به جا گذاشت و حدود 50هزار تن از اهالى 30قريه مرزى آواره شدند. شهيد چمران در اين باره مى ‏گويد :
«شهرها در جنوب لبنان آن چنان ويران شد كه حتى يك ديوار سالم باقى نمانده بود شهرهايى مانند غندويه، طَيبة، عَباسى،...»(26)
روز بعد يعنى 13/5/1970 (1349 ش) امام موسى صدر از رؤساى مذاهب گوناگون و رهبران طوايف مختلف لبنانى در جنوب دعوتى به عمل آورد و با مساعدت آنان جمعيتى را به عنوان «هيئت يارى جنوب» تأسيس نمود رياست اين هيئت با امام موسى صدر و نائب رئيس آن «مطران انطيونيوس خريش» پيشواى طايفه مارونى ‏ها بود. سپس امام موسى صدر مردم لبنان را به يك اعتصاب عمومى به منظور توجه به اوضاع اسفبار جنوب فرا خواند. اين اعتصاب در تاريخ 26/5/1970 (1349 ش) به طور بى سابقه ‏اى مورد استقبال تمامى اقشار لبنان قرار گرفت و به يكى از رويدادهاى بزرگ و تاريخى كشور تبديل شد. در اين هنگام مجلس نمايندگان لبنان تحت فشار افكار عمومى يك طرح قانونى را تحت تأثير انديشه‏ ها و برنامه‏ هاى امام موسى صدر در دستور كار خويش قرار داد و در تاريخ 2/6/1970 قانونى را به تصويب رساند مبنى بر تأسيس مجلس جنوب وابسته به هيئت وزرا... كه مفاد طرح و لايحه دولت به شرح ذيل است:
1- تقديم لايحه‏ اى به مجلس نمايندگان شامل مسلح شدن و تكميل سپاه لبنان و درخواست بودجه‏ اى بالغ بر 60ميليون ليره لبنانى.
2- تصويب طرح تأسيس و ايجاد مجلس شيعيان و مقرر شدن بودجه‏ اى بالغ بر 30ميليون ليره در سال براى اداره آن
3- اختصاص 10ميليون ليره براى ساختن پناهگاه‏ ها و استحكامات و مسلح ساختن افراد جنوب.
4- اعطاى يك ميليون و پانصد هزار ليره به زارعان براى ترميم خرابى ‏هاى ناشى از جنگ و پرداخت وامهاى بانكى آن.
5- توسعه مزارع جنوب و مساعدت با شيعيان در امر زراعت و كشاورزى و عمران و آبادانى.(27 )
از آن پس 26ايار 1970 (1349 ش) به نام امام موسى صدر حك و آن روز، روز جنوب ناميده شد. اين كمك تا آخر نيمه سال 1980به 200ميليون ليره لبنانى بالغ گشت. البته خروش امام موسى صدر علاوه بر اينكه موجب پيدايش تحرك و حزب و كمكهاى ملت و دولت لبنان در داخل شد، در خارج از كشور نيز طنين انداز شد و از همان روزهاى نخست حوزه علميه قم و نجف و علماى طراز اول آن به ويژه حضرت امام خمينى (ره) كمكها و حمايتهاى مالى و معنوى خود را به لبنان سرازير نمودند به گونه‏ اى كه ساواك را سخت عصبانى كرده و به توطئه ‏هاى تلافى جويانه و بازدارنده واداشته بود؛ در اسناد مى‏ خوانيم:


تيمسار ارتشبد نعمت‏اله نصيرى
معاون نخست وزير و رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور
گزارش تلگرافى سفير شاهنشاه آريامهر در بيروت حاكى است كه آيت‏ اللَّه آشتيانى دو هفته قبل از تهران وارد لبنان شده و پس از ملاقات با سيد موسى صدر مبلغ يك ميليون و هفتصد هزار ليره لبنانى (در حدود چهارونيم ميليون تومان) كمك جديد روحانيون ايران را در اختيار نامبرده قرار داده است. با اين مبلغ ميزان كمكهاى نقدى كه از ايران براى سيد موسى صدر رسيده است صرفنظر از كمكهاى مالى كه به صورت چك و حواله بانكى فرستاده مى ‏شود 271ميليون ليره لبنانى معادل با 68ميليون تومان بالغ گرديده است.
گزارش مورد اشاره همچنين حاكى است كه قرار است در اين هفته معاون شوراى عالى شيعه لبنان سيد [شيخ] شمس‏ الدين (معاون سيد موسى صدر) به ايران عزيمت و ضمن ملاقات با آيت ‏اللَّه شريعتمدارى و خوانسارى و گلپايگانى درخواست كمكهاى مالى بيشترى نمايد. البته وعده ارسال كمكهاى مالى بيشتر قبلا به سيد موسى صدر داده شده است و معاون وى به منظور دريافت اين كمكها به ايران مسافرت مى ‏كند.
سفير شاهنشاه آريامهر در گزارش خود افزوده‏اند كه سيد موسى صدر در لبنان ديگر داراى موقع سياسى و مذهبى گذشته نيست ولى روحانيون ايران بشدت از وى پشتيبانى مى‏ كنند و موقع متزلزل او را تقويت مى‏ نمايند.
مراتب از شرف عرض پيشگاه مبارك اعلي حضرت همايون شاهنشاه آريامهر گذشت. ذات اقدس شهريارى چنين دستخط فرمودند. اين وجوه را چه اشخاصى تأمين كرده‏اند.»
خواهشمند است دستور فرمائيد از چگونگى امر وزارت امور خارجه را نيز آگاه سازند. از طرف وزير امور خارجه
درباره: كمك‏ هاى روحانيون ايران به موسى صدر
«محترما به استحضار مى‏ رساند.
برابر اعلام وزارت امور خارجه گزارش تلگرافى سفير شاهنشاه آريامهر در بيروت درباره كمك جديد روحانيون ايران به موسى صدر و نحوه ارسال آن از شرف عرض پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر گذشته و چنين دستخط فرموده‏ اند «اين وجوه را چه اشخاصى تأمين كرده ‏اند» كه در اجراى امر مطاع مبارك ملوكانه تيمسار رياست ساواك مقرر فرموده‏ اند «اداره كل سوم. اداره كل دوم» ضمنا وزارت امور خارجه اوامر ملوكانه را به سفير شاهنشاه آريامهر در بيروت نيز ابلاغ و سفير شاهنشاه آريامهر آيات شريعتمدارى - خويى - خوانسارى - آشتيانى و دسته ‏اى از سرمايه‏ داران بزرگ بازار را جزو اشخاصى كه به موسى صدر كمك مى ‏كنند ذكر نموده است كه مراتب مجددا از شرف عرض مطاع مبارك ملوكانه گذشته و چنين دستخط فرموده‏ اند «به ساواك و وزارت دارائى اطلاع دهيد «و تيمسار رياست ساواك نيز به جهت تحقيق درباره اينكه چه افرادى و به ميزان چه مبلغ به موسى صدر كمك كرده‏ اند مراتب به سازمان تهران و قم اعلام و سازمان تهران ليست افراد كمك‏ كننده را و اين كه اين كمكها به چه نحو وسيله موسى صدر و ايادى آن به مصرف مى ‏رسد ارسال داشته است. مراتب به جهت استحضار و صدور اوامر درباره پاسخ وزارت امور خارجه مبنى بر معرفى اشخاص تأمين كننده وجوهات از عرض مى ‏گذرد توضيح اين كه اوامر تيمسار رياست ساواك مبنى بر توجيه آيات شريعتمدارى - خوانسارى - گلپايگانى - در مورد اين كه اين پولها حيف و ميل مى ‏شود و مستمندان داخل كشور واجبترند» به سازمان قم و سازمان تهران اعلام گرديده است».


درباره كمك روحانيون ايران به موسى صدر
»درباره افرادى كه به موسى صدر كمك كرده‏ اند و به شرح زير ساكن تهران مى‏ باشند مراتب به عرض تيمسار رياست ساواك رسيد پى نوشت فرمودند تحقيق كنند چه عوايد و منافع و مستقلات دارند كه بتوان وزارت دارايى گفت خواهشمند است دستور فرماييد در اجراى اوامر تيمسار رياست ساواك اقدام و نتيجه را اعلام دارند. مدير كل اداره سوم - ثابتى
1- آيت‏ اللَّه محمد باقر آشتيانى: تهران - خيابان حشمت‏الدوله غربى - چهار راه كيوان اول خيابان عارف منزل شخصى
2- آيت‏ اللَّه سيد رضى شيرازى: تهران - خيابان پهلوى - خيابان ناهيد پلاك 47و 48
3- آيت‏ اللَّه عبدالكريم موسوى: تهران - خيابان تاج - كوچه محمدى پلاك 12
4- آيت‏ اللَّه سيد مرتضى عسگرى: تهران - خيابان كورش كبير نرسيده به تجريش كوچه رضائيه جنب بانك پارس
5- آيت‏ اللَّه شيخ يحيى نورى: تهران - سراى ژاله - كوى قائن - پلاك 84
6- آيت‏ اللَّه سيد رضا صدر: تهران - خيابان دماوند - كوچه جوبهار - پلاك 12
7- آيت‏ اللَّه سيد عبدالغفار سجادى: تهران - خيابان پاچنار - كوچه فراش باشى پلاك 39
8- آيت‏ اللَّه سيد مرتضى مستجابى: تهران خيابان مولوى - گذر لوطى صالح كوچه حاج صفرعلى - پلاك 12
سازمان اطلاعات و امنيت كشور
«پيرو نامه شماره 3282/5 – 250/8 مورخ 10/8/2536 گزارش مورخ 12/9/2536 سفارت شاهنشاهى در بيروت كه از شرفعرض پيشگاه مبارك ملوكانه گذشته حاكى است كه دومين هيئت روحانيون شيعه لبنان هفته آينده به رياست شيخ على فقيه به منظور ديدار آيت ‏اللَّه شريعتمدارى از... خوانسارى و گلپايگانى به تهران وارد خواهند شد تا موقعيت متزلزل سيد موسى صدر را براى مراجع تقليد توضيح و درخواست نمايند از ارسال كمكهاى مالى شيعيان براى سيد موسى صدر كه تا كنون بالغ بر هفتاد ميليون تومان شده است و سيد موسى وجوه مزبور را به مصرف حقيقى نرسانيده است خوددارى شود.
در قسمت آخر گزارش اشاره شده «همان طورى كه قبلا استدعا شده بود اوامر مطاع مبارك ملوكانه شرفصدور يافته بود كه جمعيت شيروخورشيد سرخ ايران كمكهاى انسانى براى شيعيان مخالف سيد موسى صدر از طريق سفارت شاهنشاهى ارسال دارد تا با توزيع مستقيم بين روحانيون مورد نظر بتوانند در مقابل سيد موسى صدر به مقابله و مبارزه پردازند». از طرف وزير امور خارجه
از سال 1971 (1350 ش) حملات اسرائيل به جنوب لبنان به طور مستمر ادامه پيدا كرد؛ لذا بار ديگر امام موسى صدر پيشتاز دفاع از جنوب شد و اعلان كرد: « ما مى ‏خواهيم براى نجات لبنان تمام وسائل دفاعى جديد در اختيارمان گذاشته شود تا بتوانيم در مقابل تعديات اسرائيل متجاوز از وطن خود دفاع نماييم» و از طرفى به دولتمردان حمله كرد و آنان را متهم نمود كه مناطق محروم لبنان را مورد فراموشى و بى مهرى قرار داده ‏اند و از دولت درخواست نمود تا امتيازات طايفى را الغا كرده، قوانين مربوط به تعليم و تربيت نسبت به همگان يكسان گردد.
دولت سليمان فرنجيه انتقادات امام موسى صدر را ناديده گرفت و حقوق قانونى مجلس اعلاى شيعه و مقام رياست آن را در زمينه احراز مقامات مملكتى مورد انكار قرار داد.
امام موسى صدر در تاريخ 2/2/1974 م ( 1353 ش) طى اعلاميه ‏اى معارضه و مبارزه خويش را به طور صريح اعلام كرد و صداى اعتراض خويش را به وسيله تظاهرات و راه‏ پيمايى ‏هاى فراوان بر ضد دولت لبنان و به منظور حمايت از محرومان بلند كرد كه از مهمترين آنها تظاهرات بعلبك در تاريخ 17/3/1974 (1353 ش) بود كه متجاوز از 75هزار فرد مسلح با امام خود هم قسم شدند.*
شهيد چمران در خصوص تظاهرات مسلحانه بعلبك مى ‏گويد:
«بعد از اوج مبارزات شيعيان و عدم دريافت جواب مناسب از طرف دولت، امام موسى صدر اعلام تظاهرات عمومى در بعلبك كرد 75هزار بعلبكى با شوق و حرارتى شديد به درخواست امام موسى پاسخ گفتند و مسلمين بعلبك با تظاهرات مسلحانه خود در آن روز پشت دولت مسيحى لبنان را به لرزه درآوردند و در اين تظاهرات مسلحانه قسم خوردند كه تا آخرين قطره خون خود عليه ظلم و عليه امتيازات طايفى بجنگند و حقوق از دست رفته شيعيان را به دست آورند...»
«... ولى كامل اسعد و نظام دست بردار نبودند بخصوص براى بى اثر كردن تظاهرات بعلبك گفتند : حساب بعلبك با طايفه شيعه جداست و بعلبك از قديم دوستدار امام موسى بوده است ولى جنوب لبنان كه شامل اكثريت شيعيان است طرفدار بى چون و چراى كامل اسعد و لذا مخالف امام موسى هستند بر حسب اين ادعا دولت لبنان به رياست جمهورى سليمان فرنجيه كه آدمى بود قاتل، آدمكش و خبيث و به سختى ضد آقاى صدر و شيعيان از تسليم در برابر درخواستهاى امام موسى سرباز زد».( 28 )
در پى تظاهرات موفقيت ‏آميز بعلبك و براى اثبات دروغين بودن ادعاهاى كامل اسعد و جلوگيرى از سوء استفاده دولت از اين ادعاها، امام موسى صدر در تاريخ 5/5/1974 (1353 ش) تظاهرات شكوهمند صور را ترتيب داد كه در آن متجاوز از يك صد و پنجاه هزار نفر شركت كرده و مجددا با رهبر خود پيمان بستند و با وجود آنكه دولت با همكارى كامل اسعد تمامى مساعى خود، همچون ريختن ميخ و بستن جاده‏ها، تهديد و ارعاب مردم توسط مزدوران آدم كشى مانند محمد حيدر را به كار برد تا بلكه بتواند از تظاهرات صور جلوگيرى كند، مراسم با ابهت و شكوه غير قابل وصفى برگزار گرديد. امام موسى صدر در سخنرانى خود تزويرها و خدعه ‏هاى آنان را برملا ساخت و مردم با طنينى زيبا و توفنده فرياد هاى «اللَّه اكبر و بالروح، بالدم نفديك يا امام» در سالروز وفات دخت گرامى پيامبر اكرم فاطمة الزهرا (س) با امام خود تجديد عهد كردند و مردم با رهبر خويش هم قسم شدند تا آن گاه كه مظلومى در لبنان باقى باشد به مبارزه خود ادامه دهند و در اين راه سستى و يأس به خود راه ندهند.

سازمان حركة المحرومين
در همين راستا سازمان سياسى مذهبى «حركة المحرومين» بر اساس مبادى و اصول ترسيم شده از سوى امام موسى صدر تولد يافت. وى در ترسيم خطوط كلى مبادى اين حركت اظهار داشت :
«حركة المحرومين از ايمان حقيقى به خدا و انسان و آزادى و كرامت وى نشأت گرفته و هرگونه ستم اجتماعى و نظامى سياسى طايفى را طرد نموده و با استبداد و اقطاع (فئوداليسم) و سلطه و تفرقه به جنگ برخاسته است. «حركة المحرومين» حركتى است وطنى كه متمسك به سيادت و عظمت وطن و سلامت سرزمين مى ‏باشد و با استعمار و تجاوزات و مطامعى كه متوجه لبنان است مبارزه مى ‏كند».(29 )
وى سپس اجتماعاتى را با حضور شخصيتهاى كشور و رؤساى طايفه ‏ها و رهبران احزاب و نخبگان و متفكران لبنانى از مذاهب گوناگون بر پا ساخت كه منجر به انعقاد وثيقه و قراردادى شد مبنى بر تأييد خواست ‏هاى امام موسى صدر كه 190نفر از انديشمندان و بزرگان، زير آن را امضا كردند.
اين اقدامات موجب خشم و حقد و كينه بد خواهان گرديد و از داخل و خارج انواع فشارها و تضييقات را عليه امام موسى صدر به وجود آوردند و رژيم پهلوى نيز كه به واسطه كمك به اسرائيل در نوك تيز حمله امام موسى صدر قرار گرفته بود تمامى وعده‏ هاى خود را مبنى بر كمك به شيعيان مظلوم لبنان منوط به خارج شدن امام موسى صدر از صحنه سياسى لبنان نمود:
در سند مى‏ خوانيم
موضوع: سيد موسى صدر
«طى تلگرافى كه آقاى هويدا نخست وزير از زوريخ به وزارت امور خارجه ارسال داشته‏ اند:
اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر امر و مقرر فرموده ‏اند كه به جامعه شيعيان لبنان گوشزد شود تا صدر هست ما كمك نخواهيم كرد.»
و اين در حالى است كه در داخل لبنان او را عامل ايران معرفى مى‏ نمودند.
در سند مى ‏خوانيم
ماهيت اقدام سيد موسى صدر
1- سيد موسى صدر، غسان توينى و سليم اللوزى طبق يك طرح امريكايى و با هدايت سرويس اطلاعاتى آن كشور در لبنان فعاليت مى ‏كنند و هدف آنها جذب گروهها و توده ‏هاى مخالف در جنوب لبنان و جلوگيرى از ادامه تسلط كمونيستها بر آنان مى‏ باشد.
2- حمله موسى صدر به ايران براى اقناع روشنفكران منطقه جنوب به عدم وابستگى خود با ايران بوده است ولى از نظر عده‏ اى اقدام او جوابى به رئيس جمهورى بود كه صدر و غسان توينى را عامل اجراى سياست ايران محسوب مى‏ داشت
3- دولت امريكا مايل است كه لبنان با خصوصيات كنونى خود بدون هيچگونه ... باقى بماند و وظيفه واگذار شده به صدر و سليم ‏اللوزى و غسان توينى جذب روشنفكران شيعه جنوب و هدايت آنها در مسير مورد نظر خود مى‏ باشد.
4- عليرغم اين حمله از نظر عده ‏اى هنوز سيد موسى صدر عامل سرويس اطلاعاتى ايران شناخته شده و براساس طرحى براى آينده دور چنين حمله شديدى را به ايران نمود.
ولى مردم و علماى دورانديش، خيرخواه و حق ‏طلب به حمايت از امام موسى صدر درآمدند و قدرشناس اين نعمت عظمى بودند.
در تاريخ 13/9/74 متجاوز از هزار نفر از علما را با تركيبى از عناصر فوق ‏الذكر در مجلس اعلاى شيعه گرد آورد و شركت كنندگان به اتفاق آرا نظريات امام موسى صدر را در خصوص جهاد و مبارزه انسانى و ملى به جهت احقاق حقوق محرومان مورد تأييد مطلق قرار داده، به وى اختيار دادند تا گامهاى اساسى خويش را در راه تحقق اهداف و امور مطروحه بردارد:
«روز گذشته (22/6/53) مجمع عمومى شورايعالى شيعيان لبنان تشكيل و در حدود 1050نفر از جمله نمايندگان پارلمان و مهندس و دكتر و روزنامه ‏نگار در آن شركت نمودند. در اين جلسه موسى صدر طى سخنرانى اظهار داشت. چون دولت تاكنون هيچ توجهى به خواستهاى شيعه نشان نداده لذا شوراي عالى شيعيان برنامه تظاهرات و اعتصاب خود را ادامه خواهد داد و علاوه بر فعاليتهاى داخلى با مهاجرين لبنانى در آمريكا و افريقا و كشورهاى عربى تماس خواهد گرفت زيرا دولت فكر مى‏ كند تقاضاهاى شيعه جنبه شخصى دارد و هدف ادامه مقام رياست مجلس عالى شيعيان است و از آنجا كه اين سمت براى من (موسى صدر) هيچ اثرى غير از كوشش و نگرانى براى حقوق شيعه ندارد لذا حاضر است از اين سمت استعفاء كند. موسى صدر سپس گزارشى به مجمع عمومى تسليم نمود و اعضاى شركت كننده در جلسه ضمن عدم قبول استعفاى وى به اتفاق آراء اظهارات موسى صدر را تأييد و نظريات خود را به شرح زير اعلام داشته‏اند:
1- مجمع عمومى شوراي عالى شيعيان طرحى را كه موجب استعفاء و يا بركنارى موسى صدر شود مردود مى‏ شناسند.
2- كوشش موسى صدر عليه فساد و ستمگرى و براى دفاع از مردم ستمديده و نابسامان اين كشور است تأييد مى ‏شود.
3- فعاليت مسئولين دولت لبنان در مورد ناديده گرفتن خواسته‏ هاى شيعيان تقبيح مى‏ گردد و به موسى صدر اختيار تام داده مى‏ شود اقدامى را كه جهت رسيدن به حقوق شيعه صلاح مى ‏دانند اتخاذ كند حتى اگر اين اقدامات جنبه منفى داشته باشد نظير و اداره كردن وزراء با نمايندگان شيعه است استعفا يا برگزارى تظاهرات و اعلام اعتصاب توأم باشد».
در نتيجه اقدامات فوق، دولت استعفا داد و دولت جديد با ديدى مثبت نسبت به اهداف امام موسى صدر زمام امور را به دست گرفت ولى چند ماه بعد دولت به خاطر قتل «معروف سعد»* و حمله به اتوبوسى در عين الرمانه مجبور به استعفا شد. دو حادثه فوق منشأ اساسى جنگ داخلى 19ماهه گرديد كه به جنگ دو ساله معروف است .

در ماه مارس سال 1975 م (1354 ش) براى دفاع از حقوق ماهيگيران بر ضد يك شركت آمريكايى كه كميل شمعون شريك آن بود تظاهرات بزرگى در صيدا به وقوع پيوست. رهبرى تظاهرات به عهده »معروف سعد« بزرگترين رجال سياسى و ملى صيدا و از نمايندگان سابق مجلس بود. وى رابطه نزديكى با مقاومت فلسطين داشت و طرفدار حركة المحرومين و از دوستان نزديك امام موسى صدر بود. معروف سعد در جلوى صفوف تظاهركنندگان حركت مى ‏كرد كه هدف گلوله قرار گرفت.
(ر. ك: چمران ص 148 – 147)
امام موسى صدر در تاريخ 20/1/1975 (1354 ش) ضمن خطابه پرشورى كه به مناسبت سالگرد عاشوراى حسينى ايراد نمود مردم لبنان را به تشكيل يك گروه مقاومت نظامى، در برابر تجاوزات رژيم اشغالگر قدس و توطئه ‏هاى مزدوران دولت اسرائيل - به منظور بيرون راندن لبنانى‏ ها از سرزمين‏ هاى خويش - فرا خواند و 7ماه بعد در تاريخ 6/7/1975 (1354 ش) در يك كنفرانس مطبوعاتى به طور صريح تأسيس و ظهور و ولادت يك گروه مسلح را به نام «افواج مقاومت لبنانى» (امل) در حيات سياسى مذهبى كشور لبنان اعلان نمود.
شهيد چمران مى ‏گويد:
«... بعد، مرحله سوم آغاز شد و آن سازماندهى نظامى بود... بنابراين، قسمت سوم سازماندهى حركت محرومين، تأسيس سازمان نظامى امل بود... يعنى آرزو؛ آرزو براى تحقق رسالت اسلامى و حكومت مهدى...».
وى در خصوص بازتابها و برخورد گروهها با تأسيس امل مى ‏گويد:
«... مسيحيان و چپى‏ ها هر دو مخالف بودند زيرا مى ‏دانستند اگر طرفداران صدر
منظم و جنگنده شوند، ديگر كسى نمى‏ تواند در مقابل قدرت آنان ايستادگى كند.
چپى‏ ها تا آن روز با آقاى صدر كارى نداشتند... اما هنگامى كه متوجه سازماندهى او و تعليمات نظامى او شدند ترس و وحشت آنها بالا گرفت و شروع به كارشكنى و اذيت كردند... امام موسى صدر آمده بود كه فقر فكرى و ايدئولوژيك سياسى و اجتماعى جنوب را بركَند و خلأ را پر كرده بود. ديگر بهانه ‏اى و ميدانى به دست حزب كمونيست نمى ‏داد... امام موسى صدر همه حربه‏ها را از آنها گرفته بود و در عمل سياسى حتى از آنها مقتدرتر بود لذا حزب كمونيست و احزاب چپ ديگر را خلع سلاح كرده بود... مسئولين حزب به كادر ها مى‏ گفتند ما بايد صدر را تصفيه كنيم ولى الان موقعيت مناسب نيست...
چهار بار احزاب چپ و راست سعى كردند كه امام صدر را ترور كنند.(30 )
امام موسى صدر فتح را قرين سازمان امل قرار داد و با تأسيس حركة المحرومين ميان محرومان در وطن (شيعيان) و محرومان از وطن (فلسطينيان) صيغه اخوت خواند.
شهيد چمران مى ‏گويد:
«... جالب آن كه در تاريخ لبنان حركت محرومين و جوانان امام موسى سرسخت‏ ترين طرفداران فتح بودند و عموما به علت اين طرفدارى از طرف كادرهاى چپ فتح كوبيده مى‏ شدند. شعارى پر مفهوم شايع شده است كه مى‏ گويند : جوانان حركت محرومين بيشتر از فتحى ها هستند چند ماه پيش كه تناقضات داخل فتح به درجه انفجار رسيده بود و خطر آن مى ‏رفت كه چپى ‏هاى فتح شخص ابوجهاد را ترور كنند - همان طور كه مؤمن‏ ترين كادرها را ترور كردند قتل نقيب فاخر و جواد... - از حركت محرومين در خواست شد كه ده جنگنده براى حفاظت جان ابوجهاد بفرستند زيرا به فتحى‏ ها اعتماد نيست...» (31 )

جنگ داخلى لبنان
آن گاه كه اولين شراره ‏هاى جنگ در تاريخ 13/4/1975 (1354 ش) شعله كشيد امام موسى صدر همه مساعى و تلاش خويش را در همه زمينه ‏ها به كار گرفت تا آتش جنگ را خاموش كند. او كه با نگرش عميق و تيزبينى خود عمق توطئه را مى‏ ديد، در تاريخ 15/4/1975 م (1354 ش) در يك پيام عمومى مردم را از گرفتار شدن در دام توطئه‏ هاى دشمن صهيونيستى و افتادن در غرقاب فتنه برحذر داشت و در همين حادثه بود كه شخصيت جهانى و نفوذ او نمايان گرديد؛ زيرا هر دو جنگ با ابتكار عمل و تلاشهاى شخصى امام صدر - همچون اعتكاف در مسجد و ديدار با سران كشورها - پايان گرفت.
دور اول جنگ 1975 م (ارديهشت سال 1354) آغاز شد و تا دى ماه همان سال به نفع فالانژيست‏ ها ادامه يافت و در حالى كه تمامى رهبران ملى و مسلمانان حاضر در كنفرانس عرمون از دخالت سوريه نااميد شده بودند، امام صدر به دمشق رفت و حافظ اسد را براى دخالت نظامى در لبنان متقاعد نمود. روز بعد نيروهاى سوريه در قالب ارتش آزادى بخش فلسطين وارد لبنان شدند و به دنبال چند ساعت نبرد فالانژيست ‏ها تسليم و دور اول جنگ به پايان رسيد.
دور دوم جنگ كه در سال 1976م مطابق با ارديبهشت تا مهر سال 1355ادامه داشت، قطعا يكى از تلخ‏ ترين مقاطع تاريخى لبنان به شمار مى‏ رود. در اين دور از جنگ، گروه‏ هاى فلسطينى و احزاب چپى لبنانى كه از سوى برخى از كشورها من جمله مصر حمايت مى ‏شدند با نيروهاى سورى درگير شدند. متعاقب آن فالانژيست‏ ها با سوءاستفاده از برادر كشى و غفلت جبهه اسلامى، مناطق مسلمان نشين و اردوگاه‏ هاى فلسطينى را مورد تاخت و تاز قرار دادند. امام صدر با ميانجى گرى ميان حافظ اسد و انور سادات موفق گرديد تا اين دو تن را به همراه ديگر رهبران لبنان، سازمان مقاومت فلسطين، عربستان سعودى و كويت در قالب كنفرانس محدود سران كشورهاى عربى در رياض و قاهره گرد هم آورد و بدين ترتيب به اختلافات مصر و سوريه پايان دهد. در نتيجه، جنگ داخلى دو ساله لبنان با دخالت نيروهاى حافظ صلح عربى رسما خاتمه يافت.(32 )
امام صدر در تاريخ 11/5/1977 (1356 ش) اعلاميه ‏هايى را مبنى بر عمل به يك سلسله پيشنهادات اصلاحى سياسى و اجتماعى و مبادى بنيادين جهت ساختن يك لبنان جديد در چهارچوب زندگى با حسن تفاهم و مسالمت‏ آميز فرقه‏ هاى مختلف مذهبى منتشر ساخت. وى در اعلاميه مزبور، قرارداد جديدى را به جاى قرارداد قاهره در مسير تنظيم روابط دولت لبنان و مقاومت فلسطين ضرورى خواند. با توجه به عدم ورود نيروهاى حافظ صلح به جنوب لبنان و رنج و محنتى كه در اثر درگيرى‏ ها و تجاوزات اسرائيل به جنوب لبنان وارد مى ‏آمد، امام صدر در سخنرانى‏ ها و مصاحبه‏ هاى مطبوعاتى نسبت به فاجعه ‏اى كه در جنوب لبنان در شرف وقوع بود، خطر توطئه توطئه ‏گران و اشغال اين منطقه از طرف دولت غاصب و متجاوز اسرائيل را به شدت هشدار مى ‏داد و اعلام خطر مى ‏نمود. وى خواهان تحقق صلح در منطقه جنوب لبنان و بازگشت سلطه و نفوذ دولت مركزى به آن سامان بود.
در تاريخ 14/3/1978 م (1357 ش) مرزهاى جنوب لبنان توسط نيروهاى اشغالگر قدس اشغال گرديد. در اين هنگام امام موسى صدر دور جديدى از فعاليت ‏هاى خود را آغاز كرد او در ملاقات هاى خود با سران و رؤساى كشورهاى عربى واقعيت اسفبار جنوب لبنان را برشمرد. وى بدين منظور از كشورهاى سوريه، اردن، پادشاهى سعودى و الجزاير ديدار كرد. در همين راستا در تاريخ 25/8/1978 (1357ش) وارد كشور ليبى شد و هرگز از آن جا خارج نشد.(33 )

امام موسى صدر در نگاهى ديگر
آن چه كه تا كنون گفته شد در خصوص مسائل و نقش وى در جامعه لبنان و از لحاظ اجتماعى در عرصه سياست بود ولى او فقيهى داراى سبك و روشن بين بود كه در عرصه‏هاى فكر و انديشه گوى سبقت را از ديگران ربوده بود. شهيد سيد محمدباقر صدر مى‏گفت : «اگر پسرعموى من آقا موسى به سنت حوزه پاى بند و در نجف باقى مى‏ماند مرجع وحيد و على ‏الاطلاق شيعه مى‏ شد».(34 )
امام صدر كه مجتهدى مسلم و دين ‏شناسى متبحّر و داراى نبوغى ذاتى بود، رسالت خود را چيز ديگرى مى‏ دانست. او با دخالت دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد، به آسيب ‏شناسى دينى پرداخت و با عرضه اسلامى ناب، روحى تازه در كالبد مادى زده و لائيك لبنان دميد و به آن حياتى معنوى بخشيد. به گونه ‏اى كه جرج جرداق و سليمان كتانى مكررا گفتند : «اگر روحانيون مسلمان اسلام را همانند امام صدر عرضه مى‏ كردند اثرى از مسيحيت و ساير اديان باقى نمى ‏ماند».(35 )
وى پيوسته مى ‏گفت : «دين براى بهبود زندگى مردم است و امّا سراى آخرت نتيجه قطعى زندگى شرافتمندانه اين دنياست». (36 )
امام موسى صدر همانند مصلحان بزرگ اسلامى اولين مشكل اسلام را تفرقه تشخيص داد و در صدد رفع اين نقيصه برآمد و در اولين اقدام ضمن شركت در كنفرانس‏ هاى جهانى و ايراد سخنرانى و مصاحبه با مجلات اروپايى به تبيين نظريات صحيح اعتقادى شيعه در اصول و فروع پرداخت و دست مودّت و وحدت به سوى برادران اهل تسنّن دراز كرد و در نامه‏ اى تاريخى به شيخ حسن خالد نظريات خود را پيرامون وحدت اسلامى بيان كرد:

برادر ارجمندم آقاى شيخ حسن خالد مفتى محترم جمهورى لبنان
درود و بركات خداوند بر شما باد. در اين ايام سخت و جانفرسا كه جامعه اسلامى پراكنده و ناتوان شده. كشاكش اين حوادث ناگوارى كه مناطق اسلامى را در برگرفته و در اين طوفان خطرناك كه امروز آينده ما را تهديد مى ‏كند، بيش از هر وقت، لزوم يك اتحاد و همبستگى عميق احساس مى ‏شود. اتحادى كه پراكندگى را از ميان بردارد. تفرقه‏ها را براندازد. كوششها را در يك راه متراكم كند. هدفها را به يك جهت سوق دهد ؛ تا آنجا كه خوشبينى و اعتماد به نفس در سراسر مناطق اسلامى به وجود آيد و به جاى توجه به غرب، متوجه خود شويم و رسالت تاريخى خود را در سازمان دادن به حوادث، و هدايت مسير تاريخ انجام دهيم. فشرده شدن صفوف مسلمين چيزى نيست كه تنها پيامبر اكرم آن را سفارش كرده باشد؛ بلكه ضرورت زندگى و عقل نيز آن را به ما توصيه مى‏ كند و موضوعى است كه هستى و بقاى ما به آن بستگى دارد. مقصود من از وحدت كلمه مسلمين آن نيست كه آن را كوركورانه تكرار كنيم بلكه منظورم آن است كه وحدت، به تمام معناى كلمه در تمامى تعقلات و انديشه ‏هاى ما جا گيرد و برنامه اعمال و كوشش‏ هاى ما گردد. من، در اولين ملاقاتم با شما يادآور شدم كه اتحاد كلمه مسلمين بايد عملا تحقق يابد و بايستى افكار مسلمانان جهان در يك كانون متحد المركز گرد آيد. بنيان استوار اسلام، بنيانى پابرجا و واحد است. و از هم گسسته و بدون انسجام نيست. خلق مسلمان، توده، شكل يافته‏ اى است كه داراى يك قبله، يك كتاب يك مبدأ و يك معاد و يك هدف و يك اعتقاد مى ‏باشد. خلق مسلمان حتى در جزئيات مسائل نيز با يكديگر اختلاف عميقى ندارند. اتحاد در مسائل جزئى، چيزى است كه دانشمندان اسلامى از دير زمان پيرامون آن انديشيده‏ اند :
دانشمند و فقيه بزرگوار شيخ «ابا جعفر محمد بن حسن طوسى» كتاب «خلاف» را در حدود هزار سال پيش به نگارش درآورد و تمامى مسايل مورد اختلاف دو فرقه شيعه و سنى را بيان داشت و روشن ساخت كه ديگر مسائل مورد اتفاق است و همچنين علامه حلى «حسن بن يوسف بن مطهر» روش شيخ طوسى را در كتابى موسوم به «تذكره» تعقيب كرد و كتابى شامل مسائل فقهى اسلامى پديد آورد. و اين خود نوعى وحدت فقهى اسلامى را مى ‏رساند و پيروان هر فرقه، با حفظ شخصيت خود مى‏ توانند به مسائل مورد نياز خود رجوع كنند. در قرن حاضر هم از ديرباز گروهى از فضلا و دانشمندان بزرگ اسلامى فكر ايجاد «همبستگى مذاهب اسلامى» را تأييد و تعقيب مى‏ كنند كه از آن جمله بايد استاد مغفور، شيخ‏الازهر يعنى «شيخ عبدالمجيد سليم» و استاد مغفور «شيخ محمد شلتوت» و استاد فقيد «شيخ محمد محمد مدنى» و بزرگان و دانشمندان شيعه در لبنان و ايران و عراق ؛ چون مرحوم «سيد عبدالحسين شرف‏الدين» و ديگران را نام برد و اخيرا هم استاد حوزه علميه نجف اشرف «سيد محمد تقى حكيم» كتابى در فقه مذاهب پيرامون اصول عامه بين فقه مذاهب مقارن تأليف كرده است. اين كوششها از هم اكنون به نتيجه رسيده و فتاوى فقهاى اسلام نشان مى ‏دهد كه ما به خواست خداوند متعال به سوى يك همبستگى حقيقى پيش مى‏ رويم. وجه اشتراك ما نه تنها در فقه و عقايد است ؛ بلكه از جهات ديگر نيز با يكديگر اتفاق نظر داريم و مى‏ توانيم در جبهه ‏هاى متعددى يكسان فكر كرده و نتيجتا پشت و پناه يكديگر باشيم. ما در مناطقى كه مى‏ توانستيم، يعنى نفوذ داشتيم، دست به ايجاد تفاهم و اتحاد زده ‏ايم و شيعيان در يك جبهه با همكارى برادران سنى مذهب، بر ضد اسرائيل مشغول پيكار مى‏ باشند. جهاتى كه ميان ما و شما مشترك (است) بسيار است و از آن جمله مى‏ توانم موارد زير را بشمارم :
1- اتحاد در هدفهاى شرعى مانند اتحاد در شعائر دينى، اتحاد در اعياد، اتحاد در مراسم دينى، اتحاد در مرام و اتحاد در نماز و اذان و مسجد و محراب و منبر، اتحاد در وعظ و خطابه. ما مى ‏توانيم يك روز را اول ماه اعلام كنيم و در نتيجه اعياد ما با اعياد شما يكسان مى‏شود و صفوف ما و شما فشرده‏ تر مى ‏گردد.
2- اتحاد در هدفهاى اجتماعى يعنى در كوشش‏ هاى اجتماعى مشترك باشيم. به كمك يكديگر براى رفع مشكلات اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و بهداشتى اقدام كنيم. چه بهتر از اين كه مؤسسات ما در خدمت شما باشد و مؤسسات شما به ما كمك كنند چه بهتر كه براى بهبود وضع فقيران و بيچارگان همه با هم اقدام كنيم. اين چيزى است كه دو دشمن هم مى ‏توانند در آن با يكديگر همكارى كنند. پس چرا ما دو گروه مسلمان با يكديگر همكارى نكنيم؟
3- اتحاد در حفظ مرزهاى كشورهاى اسلامى ؛ كه به طور مسلم همه ما در حفظ و حراست از سرزمين خودمان داراى احساسات همسانى هستيم و از قبل يك نوع فكر مى ‏كنيم و چه بهتر كه در ظاهر نيز در يك صف باشيم و اختلافات ظاهرى را از ميان براندازيم. اكنون كه آزادى سرزمين اشغال شده فلسطين هدف همه مسلمانان است چه بهتر كه همگى هماهنگ شويم و صفوف خود را متشكل و متحد سازيم.
اين را نيز بايد بگويم كه مهم ‏تر از هر چيز اين است كه فعلا كه سرزمين لبنان از طرف اسرائيل مورد حمله قرار گرفته است، لازم است همگى به صفوف مقاومت فلسطين ملحق شويم و مبارزه عليه اسرائيل را تقويت كنيم. ضرورى است كه در سطح وسيعتر، با همه كشورهاى عربى متحد شويم. در پيكار بر ضد اسرائيل با آنان همكارى و همفكرى كنيم. مرجع تمام اين امور اين است كه به حفاظت اراضى جنوب كه كليد فتح لبنان و آغاز غلبه بر كشورهاى عربى است همت گماريم و آن را در رأس تمام مسائل سياسى روز قرار دهيم. لازم است كه جنوب را تقويت كنيم و ريشه سرطانى اسرائيل را ريشه ‏كن سازيم. لزوم شروع به اين كارها نزد همه مسلم است ليكن آن چه مشكل است تشخيص راه‏حل صحيح و طريق اقدام مؤثر است كه بايد به يكديگر همكارى نموده و راه‏ حل منطقى و عقلى را پيدا كنيم. آن چه من به حضور شما تقديم داشتم پيشنهادى خيرخواهانه است كه البته خود جنابعالى در چگونگى تحقق آن مى ‏انديشيد و هرگونه مصلحت بدانيد عمل مى‏ كنيد.
من اميد دارم كه هر چه زودتر با همكارى جنابعالى مجلسى با شركت بزرگان قوم در محل «مجلس عالى اسلامى» تشكيل دهيم و براى وصول به اين هدفها برنامه ‏اى طرح كنيم. توفيقات شما را از خداوند متعال خواستارم
سيد موسى صدر
اول اكتبر (تشرين‏الاول) 1969
« حضور محترم جناب آقاى موسى صدر رياست عاليه مجلس شيعيان لبنان»
درود و بركات خداوند بر شما نامه مورخه اول اكتبر 1969شما رسيد. آن چه پيرامون اتحاد كلمه مسلمين به طور عموم و آن چه در خاتمه پيرامون همكارى فرقه‏ هاى اسلامى در كشور لبنان نوشته بوديد بررسى شد. اميد است ما نيز بتوانيم در يگانگى كلمه مسلمين و در امر اتحاد فعاليت ‏هاى مسلمين اقداماتى بنماييم.
تشكيل مجلس اعلاى اسلامى شيعيان حقيقتا عمل مفيدى بوده است كه به همت آن جناب و با همكارى شيعيان پديد آمده است. فعلا اين خود قدمى بزرگ در راه همكارى بين فرقه‏ هاى اسلامى است. آرزومندم هدفهاى مقدس شما روزى جامه عمل پوشد. از خداوند مى ‏خواهيم كه همه را به سوى رضايت خود هدايت فرمايد.» هفتم شعبان 1389
مفتى جمهورى لبنان - حسن خالد(37 )
او توانست ديگر بزرگان جهان عرب و انديشمندان اهل سنت را با خود همراه كند و با آنان ارتباطى تنگاتنگ برقرار سازد. برجستگانى چون محيى‏ الدين حسن، شيخ شفيق يموت، شيخ محمد سليم جلال‏ الدين و شيخ احمد الزين در داخل لبنان و بزرگانى همچون شيخ محمد الغزالى، شيخ محمد ابوزهره، شيخ محمد عبد الرحمن بيصار شيخ حبيب‏ المتساوى و دكتر محمد محمد الفحام در خارج از لبنان از دوستان و متحدين او به شمار مى ‏رفتند.
امام موسى با حضور در كنفرانسهاى اسلامى جهان عرب مانند كنفرانس‏ هاى سالانه «الفكر الاسلامى» در الجزاير و «مجمع البحوث الاسلاميه» در مصر، شيعه را در سطح جهانى مطرح كرد؛ به گونه ‏اى كه روزنامه ‏هاى الجزاير از سال 1352به او لقب «نجم‏المؤتمر» دادند و دكتر محمد محمد الفحام رئيس وقت دانشگاه الازهر او را در زمره كسانى دانست كه قرآن كريم در وصفشان فرموده : «و زاده بسطة فى العلم و الجسم» و عبد الناصر بعد از ملاقات با امام صدر در فروردين سال 1349شمسى در حاشيه پنجمين اجلاس «مجمع البحوث الاسلاميه» مكررا به علماى اهل سنت لبنان مى‏ گفت : «كاش الازهر رئيسى چون آقاى موسى صدر داشت».( 38 )
امام موسى صدر همچنين در اقدامى ابتكارى و منحصر به فرد از بدو ورود به صور با مسيحيان به گونه ‏اى برخورد كرد كه شيفته وى گشتند. و مطران يوسف الخورى از همان ابتدا همراه و همگام وى شد. و با همه امكانات از طرح‏ هاى امام موسى صدر استقبال كرد كه نمونه بارز آن جمعيت خيريه بر و احسان بود. اين حسن سلوك و رفتار امام موسى باعث گرديد كه خرد و كلان از عالم و عامى دل به او بسپرند. فواد شهاب گفت : «اگر مسيحيان چنين شخصيتى مى‏ داشتند او را به مقام قدّيسى مى ‏رساندند اين را بايد با تمام وسايل و امكانات يارى نمود». (39 )
سخنرانى ‏هاى وى در ديرها و كليساها از سال دوم ورود به لبنان شروع شد؛ از ديرالمخلص در جنوب لبنان تا كليساى كبوشيه در بيروت و از كبوشيه تا كليساى مار مارون در شمال لبنان همه و همه به صورت مراكزى فعال و پويا براى معرفى اسلام راستين درآمدند و او به هر كجا پا مى‏ گذاشت درها به سويش باز مى ‏شد و با خود عالمى از نور و معنويت به ارمغان مى ‏برد و فضا را حال و هوايى ديگر مى ‏بخشيد كه برخى از بزرگان مى‏ گفتند :
روحانيتى كه آقاى صدر با يك ساعت وعظ در ديرهاى ما مى ‏ريزد، بيش از روحانيتى است كه خود ما طى 6سال در اين ديرها به وجود مى‏ آوريم.
در سال 1346وقتى با پاپ ملاقات كرد زمان ديدار از 15دقيقه به 120دقيقه افزايش يافت؛ همانند ملاقات او با جمال عبدالناصر كه در آن جا نيز زمان پيش بينى شده 15دقيقه بود كه به درخواست جمال عبدالناصر به بيش از دو ساعت افزايش يافت. اين اولين ديدار امام صدر از واتيكان نبود در سال 1342نيز همزمان با جشنهاى انتخاب پاپ جديد با پاپ ملاقات داشت.
و در ضمن ملاقات پاپ از وى در خصوص جريانات ايران سؤال مى ‏كند امام موسى صدر پاسخى در خور و قابل درك مى‏ دهد:
آيت‏ اللَّه خويى در همان وقت اهميت آن را بدين شرح گوشزد نمود:
«آزادى امام خمينى از زندان، بيش از هر چيز مرهون اين سفر آقاى صدر بوده است».(40)
سخنرانى امام صدر در سال 1353در كليساى كبوشيه بيروت يكى از وقايع تاريخى است. در اين مراسم كه تمامى بزرگان مسيحيت از سرتاسر لبنان شركت داشتند از امام صدر در بالاترين سطوح سياسى و مذهبى طايفه مسيحى تقدير به عمل آمد. پيش از سخنان امام صدر، شارل حلو رئيس جمهور پيشين لبنان، چند دقيقه ‏اى در وصف ايشان سخن گفته، اداى احترام نمود. بعد از آن امام صدر پشت تريبون قرار گرفت. سخنان ايشان پيرامون گفتگو و تعايش اديان، حركت‏ المحرومين و ضرورت مقابله با تجاوزات اسرائيل بود. آن طورى كه خبرنگار روزنامه النهار گزارش كرده است، در تمامى مدت سخنرانى نفسها در سينه حبس شده بود. حاضرين با حالتى عاشقانه به سخنان امام گوش فرا مى ‏دادند! بعد از اتمام سخنرانى، و به دنبال دعوت اسقف اعظم از امام صدر براى ورود به سالن پذيرايى، ناگهان حاضرين هجوم آوردند! همه سعى داشتند خود را به امام برسانند تا با ايشان دست داده و مصافحه كنند.(41)
براى درك عظمت اين رخداد بايستى بگوييم درست همانند آن است كه يك مسيحى براى مسلمانان خطبه نماز جمعه بخواند. و امام موسى صدر اين چنين با درك روشن خود از اسلام در تمامى جوامع راه باز نمود و به معرفى اسلام ناب و تشيع پرداخت.

امام موسى صدر يار امام خمينى و ملجأ مبارزان
در طول مبارزات حضرت امام خمينى (ره)، امام موسى صدر به عنوان پشتوانه ‏اى قوى و مبلغى رسا در خارج از مرزها به فعاليت پرداخت و در كمال ظرافت به سازماندهى و تربيت انقلابيون همت گماشت و متقابلا «امام خمينى» نيز همواره او را در كنف حمايت با كفايت خود نگه داشت و از هر گونه مساعدت و معاضدت و تأييد دريغ نفرمودند. اگر چه اين رابطه به واسطه شرايط سخت آن روزگار همواره دور از انظار نا محرمان قرار داشت و همين مسئله زمينه ساز بسيارى از شايعات و اتهامات گرديد و دستگاه نيز از اين مطلب كمال بهره ‏بردارى را مى‏ كرد ولى خيلى زود خورشيد حقيقت از پس ابرهاى تيره بيرون آمد. سند زير كه نامه ‏اى است از حضرت امام (ره) به امام موسى صدر، ميزان علاقه حضرت امام و همچنين قدر و منزلت و اهميت امام موسى صدر نزد امام (ره) را بخوبى مى ‏نماياند:

خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و حجة الاسلام آقاى صدر دامت بركاته
بسمه تعالى
به عرض عالى مى ‏رساند مرقوم محترم كه تتمه مرقوم ديگر بود واصل ولى اصل مرقوم نرسيده از سلامت جنابعالى و مجاهدت شما در راه حقوق شيعه و كوتاه كردن دست ستمكاران متشكر شدم. اميد است خداوند تعالى امثال جنابعالى را براى ما حفظ فرمايد و ترقيات روزافزون نصيب فرمايد كه قواى جوانى را در راه واهب‏ العطايا صرف فرماييد و سرمايه‏ هاى نافده را مبدل به سرمايه باقى نماييد.
آنچه پيش ماست از شئون طبيعت از دست خواهيم داد و بُرد با آنهاست كه زايل را فداى لايزال نمودند و به نعمتهاى لايزال نايل شدند. «قيل ارجعوا ورائكم فالتمسوا نورا». گويا «وراء» همين عالم طبيعت است كه در آن مى‏ شود تحصيل نورانيت كرد و با رفتن از اينجا رجوع محال و تحصيل ممتنع است. از خداوند تعالى توفيق براى طبقه جوان كه نور فطرت - مثل ما پيرها - در آنها خاموش نشده، خواهانم و از جنابعالى اميد دعاى خير دارم براى عاقبت؛ كه اين چند نفسى كه باقى مانده صرف لا يعنى نشود؛ مثل آنچه گذشته است.
در جواب مرقومات شريفه بعضى مطالب را به آقاى.... گفته‏ ام كه تذكر دهند.
و السلام عليكم و رحمةاللَّه
روح‏ اللَّه خمينى
رابطه حضرت امام خمينى و امام موسى صدر بهترين و گويا ترين گواه بر ادعاى فوق است.
سيد حسين موسوى (ابوهشام) عضو بخش تشكيلات حركت امل در زمان امام صدر و رهبر امل اسلامى و عضو شوراى رهبرى حزب‏ اللَّه مى‏ گويد:
«... وقتى امام خمينى در تركيه يا عراق بودند مرتبا نمايندگانى بين ايشان و امام موسى صدر در رفت و آمد بودند.»
و شيخ اديب حيدر عضو دفتر فرهنگى حركت امل در زمان امام موسى صدر و از رهبران كنونى مقاومت مومنه مى ‏گويد :
«ايشان امام خمينى را رهبرى جهانى مى ‏دانست. رهبرى كه همه بايد براى پيوستن به او آماده شوند اين مباحث با صداى خود امام بر روى نوارهاى كاست ضبط شدند...»
در خصوص نامه رابطه او با امام (ره) علاوه بر مطالب فوق اسنادى نيز موجود است كه در اينجا به دو نمونه آن اكتفا مى‏ كنيم :
موضوع : موسى صدر نماينده شيعيان در بيروت
«موسى صدر كه نماينده شيعيان در بيروت است عصر روز چهارشنبه 8/1/47به منزل آيت‏ اللَّه خمينى... و تا غروب با يكديگر به طور خصوصى مذاكراتى نموده ‏اند.
هر گونه اخبار مكتسبه ديگر متعاقبا منعكس خواهد شد. شبرنگ»
روابط بين موسى صدر و خمينى با دانشجويان آلمانى
«به قرار اطلاع روابطى بين موسى صدر در بيروت و خمينى در عراق با دانشجويان آلمانى موجود است كه دامنه آن به بيروت كشانده مى‏ شود عليهذا به يكى از منابع دستور داده شد تا در انجمن‏ هاى آنها شركت كرده و اطلاعات بيشترى كسب و منعكس نمايد.»
وى همواره به ياد و عشق امام و انقلاب دلسوزانه، به ياران خود روشنايى و طلوع فجر را نويد مى ‏داد.
استاد ابوهشام مى ‏گويد:
«... امام موسى در انتظار فجر پيروزى انقلاب بود. لحظه به لحظه تحولات ايران را دنبال مى ‏كرد و مرتبا به ما سفارش مى‏ كرد كه تحولات ايران را دنبال كنيد و همواره مى ‏گفت :... شتاب حركت، روز به روز بيشتر شده، نهايتا به پيروزى انقلاب منجر خواهد شد».
امام صدر كه مردم لبنان او را به حق امام خود مى ‏دانستند، در هنگام ياد كردن از امام خمينى با ظرافت خاصى مى‏ گفتند :
«... ايشان دائما از امام خمينى (ره) با عنوان الامام الاكبر ياد مى ‏كردند و همواره مى ‏گفتند او انقلابى را رهبرى مى ‏كند كه چهره منطقه را دگرگون خواهد كرد. و امام خمينى (ره) نيز همواره و در طول مبارزات امام موسى صدر در جبهه داخلى لبنان مؤيد و پشتوانه معنوى و مادى او بود و از هر گونه تأييد و حمايت دريغ نفرمود تا آنجا كه او را فرزند خود مى ‏دانست و در پاسخ به اين سؤال كه بر فرض پيروزى، آيا كسى را داريد كه در رأس حكومت آينده ايران قرار دهيد؟ امام هم به سادگى جواب داده بود آرى رفيق خودت آقا موسى».(42 )
اين اولين و آخرين تصريح امام خمينى (ره) نبود، حضرت امام در همان اوان پيروزى انقلاب كه همگان از لحاظ سياسى بر ضرورت ارتباط با كشورهاى به اصطلاح انقلابى تأكيد و اصرار داشتند و در آن حال و هوايى كه دولت‏ هاى استكبارى با انقلاب از در مخالفت برآمده بودند و على رغم اصرار و اهميتى كه مسئولين سياسى وقت براى روابط با ليبى قائل بودند از پذيرفتن معمر قذافى خوددارى كرده، فرمودند: «او هنوز مسئله آقا موسى را حل نكرده است چگونه او را بپذيرم»(43)
امام موسى صدر در اوان انقلاب كه بيش از هر زمان نيازمند شناسايى به جهانيان و دولتمردان و حكام كشورهاى منطقه و جهان بود با مصاحبه، نوشتن مقاله و طى ديدارهايى كه با سران داشت به ايفاى اين نقش ارزشمند و حياتى پرداخت و از هر گونه مساعدتى در اين زمينه دريغ نفرمود. وى در طى ديدارى با امير عبداللَّه گفت:
«.. در ايران انقلابى در شرف وقوع است. اين انقلاب را مرجعى رهبرى مى‏ كند كه نامش آيت‏ اللَّه خمينى است. اين انقلاب اسلامى است. نه طايفى است و نه قومى. نه شيعى است و نه ايرانى. انقلابى است اسلامى كه براى مسلمين جهان خير و بركت به همراه دارد. پيروزى اين انقلاب قريب‏ الوقوع است و زمان زيادى نخواهد برد! از هم اكنون به شما سفارش مى‏ كنم و بر شماست كه با آن رابطه ‏اى سازنده و حسنه داشته باشيد. فريب دسيسه‏ هاى آمريكا را نخوريد و در دام اختلافات واقع نشويد!»(44 )
و در مقاله‏ اى در روزنامه فرانسوى لوموند در مورخه 23/1/1978 م(1356 ش) تحت عنوان «نداى پيامبران»، به معرفى انقلاب اسلامى پرداخت و در مقابل امواج كوبنده دستگاه تبليغاتى شاه مقبور ايستادگى نمود.(45 )
امام خمينى كه بر نقش حياتى امام موسى صدر به خوبى واقف بود و خلأ وجودى او را در عرصه انقلاب حس مى ‏كرد در جريان اشغال سفارت آمريكا در تهران بى درنگ پيشنهاد غسان توينى شخصيت برجسته مسيحى لبنان مبنى بر معاوضه گروگانها با امام صدر را پذيرفت (46) و به هنگام عزيمت حجت‏ الاسلام سيد كاظم خوانسارى اولين سفير جمهورى اسلامى ايران به ليبى به وى تأكيد نمود :
«هر وقت در مورد آقا موسى خبرى به دست آورديد، مرا بلافاصله و بدون واسطه در جريان قرار دهيد! در اين مورد با هيچ كس ديگر صحبت نكنيد! حتى با احمد»!(47 )
و البته امام از همان زمانى كه خبر ناپديد شدن امام موسى صدر به جهان مخابره گرديد بلافاصله به ياسر عرفات و حافظ اسد پيغام فرستاد و از آنان درخواست پيگيرى كار امام موسى صدر را كرد.(48 )
ارتباط امام صدر با بستگان نزديك حضرت امام خمينى (ره) نيز شاهدى گويا از رابطه اين پدر و فرزند است. حجت ‏الاسلام سيد ابوذر عاملى معاون شهيد دكتر چمران در بخش تشكيلات حركت امل و مؤسسه صنعتى جبل عامل و از فضلاى امروز حوزه مى ‏گويد :
«... مكررا خانواده حضرت امام، از جمله آقايان سيد مصطفى و سيد احمد خمينى بارها به لبنان آمدند و ميهمان امام موسى صدر بودند...»
امام صدر مورد اعتماد صد در صد حضرت امام بودند به گونه ‏اى كه برگه‏ هاى سفيد مهمور و امضا شده خود را در اختيار ايشان قرار داده و افرادى كه وجوهات را به ايشان مى‏ سپردند با رسيد و امضا خود حضرت امام گواهى مى‏ نمودند. و اين نشان دهنده نهايت اعتماد امام خمينى به امام موسى صدر بود.(49)
علاوه بر نقش عظيم و سرنوشت ساز امام موسى صدر در حمايت از انقلابيون لبنانى و فلسطينى و موضع ‏گيريهاى سرسختانه ايشان در مقابل اسرائيل و دستجات چپى و تحركات انحرافى آنان در الفتح، وى ملجأ و پناه مبارزان ايرانى و انقلابيون و محورى جهت سازماندهى و حمايت از آنان به شمار مى‏ رفت
استاد ابوهشام در اين خصوص مى ‏گويد:
«امام موسى پناهگاه آنها (مبارزين ايرانى) بود كه انقلاب اسلامى در خارج ايران از آن تنفس مى‏ كرد همه مبارزين خارج كشور با امام موسى ارتباط داشتند... اينها مرتبا در مجلس اعلاى اسلامى شيعه پيش امام موسى صدر بودند از ايشان سؤال مى ‏كردند.
راهنمايى و كمك مى‏ گرفتند. از امكانات ايشان در دمشق استفاده مى ‏كردند و كلا در سوريه و لبنان تحت حمايت ايشان بودند...»(50)
ساواك نيز بر اين مطلب واقف بود ولى توان مقابله با آن را نداشت و هميشه اين اقدامات امام صدر همچون خارى در چشم و استخوانى در گلوى آنان بود و او مظلوم ‏وار در قبال كارهاى نكرده مورد سؤال و اتهام قرار مى ‏گرفت و آماج تيرهاى زهرآگين تهمت بود:
موضوع : جلال ‏الدين فارسى و نفرى
«1- مقامات سازمان امنيت لبنان اخيرا دو نفر ايرانى را به اسامى جلال‏ الدين فارسى، ساكن محله شياح و حفظاله [صفت‏اله] نفرى ساكن بيروت بازداشت و از منزل آنها نقشه‏ ها و بيانيه و جزوه ‏هايى عليه رژيم شاه ايران و نقشه ‏هايى متضمن پاسگاههاى پليس و مراكز حساس در پايتخت ايران به دست آوردند.
2- بازداشت شدگان اعتراف كردند كه در عراق بوده ‏اند دولت عراق آنها را از لحاظ مالى كمك و نيز نقشه هايى به آنها داده كه بتوانند از آن طريق خود را به ايران برسانند. اين دو نفر همچنين نيت خود را داير بر قصد ترور بعضى از شخصيتهاى ايرانى اعتراف نمودند.
3- آنچه موجب حيرت است دخالت امام موسى صدر رهبر شيعيان لبنان به نفع اين دو نفر و وساطت نزد مقامات لبنانى براى آزادى آنها مى‏ باشد. لذا بنا به خواهش صدر بازجويى از آنها پايان يافت و مسئله سرهم ‏بندى گرديد و قرار شد به هر جا كه خود بخواهند تبعيد گردند و آنها لندن را انتخاب و به آنجا اعزام شدند.»
«شيخ نفرى از عوامل خرابكار شيعه و طرفدار خمينى با كمك مالى سيد موسى صدر منزلى اجاره نموده و آن را مقر فعاليتهاى ضدايرانى خود قرار داده است. نامبرده اعلاميه هايى كه توسط خمينى تهيه و نسخه ‏اى از آن از عراق به بيروت آورده مى ‏شود در اين منزل تكثير و توزيع مى‏ كند به طورى كه اطلاع دارند شيخ نفرى كه جزو افراد تفنگدار سيد موسى صدر (گروه ايمان) است در حادثه انفجار اردوگاه چريكهاى شيعه سيد موسى صدر كه منجر به قتل نود نفر چريك شيعه شد به شدت مجروح و مدتى در بيمارستان بسترى بود. سيد موسى صدر پس از كشته شدن اين عده و آشكار شدن راز اردوگاه تعليمات خرابكارى شيعه در يك مصاحبه مطبوعاتى تأكيد كرد كه چريكهاى ايرانى براى خرابكارى در ايران تربيت نمى‏ كند البته تاكنون سيد موسى صدر دست به چنين خيانتى نزده ولى با فرصت‏ طلبى كه در اين شخص وجود دارد معلوم نيست در آينده چنين كارى را انجام ندهد»
استاد ابو يحيى عضو بخش تشكيلات و مسئول امور نظامى و حركت امل در زمان امام صدر و رهبر
فعلى مقاومت مومنه مى ‏گويد :
«... امام تمام نيازها و ما يحتاج مبارزاتى آنان (مبارزين ايرانى) را تأمين مى ‏كرد. براى آنها فضايى امن جهت فعاليت و تحرك فراهم نمود. براى بسيارى از آنها اجازه اقامت، خروج و سفر گرفت. يعنى هر آن چه كه براى ادامه مبارزه بدان نياز داشتند برايشان فراهم مى ‏كرد». (51)
ساواك نيز بعضا به اين نوع حمايتها پى مى‏ برد.
درباره : ارسال نامه به آدرس محمد هاشمى
اخيرا دو نامه كه رونوشت آن پيوست است توسط برادر شيخ حسن عطايى طلبه متوارى از تهران ميدان شوش كوى گمرك مدرسه صادقيه به عنوان محمد هاشمى رسيده كه به پدرش بدهد.
يكى از نامه ‏ها مربوط به شيخ حسن عطايى است كه با نام مستعار محسن داورى از لبنان نامه‏ هاى خود را براى برادرانش مى ‏فرستد و بعد برادرانش نامه را در جوف پاكتى گذاشته و به آدرس محمد هاشمى ارسال مى‏ دارند چون آن اداره كل طى نامه شماره 031197/321 مورخه 4/9/43 از اين ساواك اطلاعات مكتسبه بعدى در مورد نشانى دقيق شيخ حسن عطايى استعلام نموده بود عليهذا آدرس اين شخص به اين شرح (لبنان صور بواسطلى سماحته ‏العلامه حجة الاسلام و المسلمين السيد موسى صدر) اعلام مى ‏گردد.
رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان اصفهان. تقوى
«مستخرجه از نامه شخصى به نام مصطفى مقيم بيروت به صادق قطب‏ زاده مقيم پاريس 26/6/50
هفته پيش عده زيادى از مقلدين مبارزان انقلابى ما در داخل توسط سازمان امنيت دستگير شدند اسلحه و مواد منفجره نيز داشته‏ اند. اين خبر آنقدر كشنده و ناراحت كننده بود كه پس از تصميم دوستان من شخصا به بيروت آمدم و حدود سه يا چهار ساعت سعى كردم با شما يا بنى صدر يا صادق طباطبايى تماس بگيرم. هيچكدام نشد. بالاخره با دكتر تقى ‏زاده تماس گرفتيم. او نبود. ولى احمد آنجا بود. اين عده از گروه ما و مذهبى هستند
اگر چيزى براى من رسيده مى‏ توانى با پست به آدرس آقاى موسى صدر با خودم بفرستى»
او در راستاى اين هدف مقدس از همه چيز خود مايه گذاشت و لحظه ‏اى هم در آن درنگ نكرد و سينه خود را بزرگوارانه آماج همه حملات قرار داد تا بلكه بتواند از ريخته شدن خون بى گناهان به ظاهر گناهكار جلوگيرى نمايد و در همين رابطه على ‏رغم ميل باطنى خود و بنا بر اصرار بزرگان براى آزادى زندانيان سياسى حتى با شاه ديدار نمود.
حجة الاسلام هاشمى رفسنجانى در اين باره مى‏ گويند :
«... آقاى صدر به ايران آمدند و رفقاى ما در بيرون زندان از ايشان خواستند تا با شاه ملاقات كند و مشكل من را حل نمايد. حالا اين كه ايشان نتيجه گرفت يا نه، من دقيقا يادم نيست در اسناد مربوط به من ممكن است اشاره‏ اى به اين مسئله شده باشد. آن زمان در آن نقطه حاد، ما انقلابيون داخل ايران بوديم و بدمان نمى‏ آمد كه ايشان ملاقاتى كند. به هر حال من اين را مى‏ دانم كه ما از ايشان خواسته بوديم، يعنى دوستان من در بيرون زندان از ايشان خواسته بودند تا قضيه را مطرح كند. (52 )
و در اسناد مى ‏خوانيم
موضوع : شيخ على ‏اكبر هاشمى رفسنجانى
«در تاريخ 19/9/50 همسر نامبرده بالا به همسر سيدرضا صدر امام جماعت سيد امام حسين واقع در ميدان شهناز گفت شنيده‏ ام آقا موسى صدر از لبنان آمده و قرار است با شاه هم ملاقات بكند مى ‏خواستم به ايشان يادآورى بكنيد كه در مورد آزادى آقا شيخ اگر هم اقدامى بكند چون او جرمى مرتكب نشد فقط يك ورقه ماشين شده بدون امضاء است كه به عنوان خمينى نوشته شده آنها مى‏ گويند كار شيخ اكبر است و او هم مى‏ گويد كار من نيست. همسر سيد رضا گفت اولا موضوع ملاقات آقا موسى با شاه صحت ندارد ثانيا خواهرزاده او را هم گرفته ‏اند تا حالا خيلى فعاليت شده آزاد نكرده‏اند ... من جريان را به ايشان خواهم گفت»
موضوع : سيد موسى صدر
در تاريخ 24/9/50 شيخ على اصغر مرواريد به على حجتى كرمانى گفت من مى‏ خواستم آقا موسى را ببينم و راجع به كار رفيقمان مفصلا با او صحبت بكنم، حجتى اظهار داشت آقا موسى چند ساعت ديگر عازم قم هستند و درباره كار رفيق ما آقاى مطهرى هم چندى پيش آمده بود به قم و با هم رفتيم پيش آيت‏ اللَّه شريعتمدارى و نجفى مرعشى و به آقاى شريعتمدارى گفتيم كه بهتر است شما با آقاى ميلانى و آقاى خوانسارى توافق بكنيد و درباره وضع كلى زندانيان آقا موسى را در جريان بگذاريد تا ايشان صحبت بكنند شريعتمدارى گفت من اول بايد آقا موسى را به بينم و اطلاع حاصل كنم كه آيا ايشان آمادگى دارند يا خير، اگر آمادگى داشتند من حرفى ندارم حجتى افزود من ديشب مفصلا با آقا موسى صحبت كردم او گفت من از هر نظر آمادگى دارم و مى‏ خواهيم كه تا اينجا هستم يك كارى انجام بشود اما شرايط هنوز جور نشده و منتظر جور شدن شرايط هستم حجتى به مرواريد اطمينان داد كه از نظر اوضاع و احوال، آقا موسى را در جريان خواهد گذاشت، مرواريد گفت ممكن است من هم در قم به خدمت ايشان برسم و بى پرده تمام مطالب را به او بگويم.
نظريه شنبه : شنبه نظرى ندارد
توضيح يكشنبه : شخصى را كه مرواريد به عنوان رفيقش معرفى كرده همان شيخ على‏ اكبر هاشمى رفسنجانى مى ‏باشد كه فعلا در زندان به سر مى ‏برد».
يكشنبه : تصور مى ‏رود سيد موسى را روحانيون مقيم ايران وادار كرده باشند كه با استفاده از موقعيت كنونى خود به حضور ملوكانه شرفياب بشود و خواسته آنان را كه از جمله رهايى گروه به اصطلاح نهضت آزادى از مجازات مى ‏باشد به شرف عرض شاهنشاه آريامهر برساند».
دكتر طباطبايى در اين خصوص مى ‏گويد :
«يكى از ايراداتى كه به آقاى صدر مى ‏گرفتند آن بود كه ايشان در بعضى مواقع با دولت ايران مماشات مى ‏كند! در همين رابطه مسئله ملاقات با شاه را هم مطرح كردند در حالى كه اين ملاقات اصلا به درخواست خود انقلابيون صورت گرفت! آقاى صدر از اول هم گفته بودند، من مى ‏دانم كه اين ملاقات فايده ‏اى ندارد! ايشان جزييات اين ملاقات را بعدا براى من تعريف كردند. در اين ملاقات امير اسداللَّه علم هم حضور داشت. ايشان بلافاصله بعد از ملاقات به علم گفته بودند. اين آقا اگر چه قولى داده است، اما به قولش عمل نخواهد كرد! بعد هم وقتى عمل نكرد و خبر اعدام برخى از زندانيان منتشر گرديد. از اسداللَّه علم گلايه كرده و گفته بود، من مى‏ دانستم كه او به حرفهاى خود عمل نخواهد كرد».(53)
آيت‏ اللَّه موسوى اردبيلى در اين خصوص مى ‏گويد :
«... اما ملاقاتى كه ايشان با شاه داشت، آن ملاقات به واسطه كارى بود كه ديگران از ايشان خواسته بودند. ديگران از ايشان خواسته بودند كه چنين ملاقاتى صورت گيرد. از ايشان خواسته بودند كه برود و مطالبى را از شاه بخواهد. ايشان هم رفته بود و مطالب را مطرح كرده بود. شاه هم مطالب ايشان را رد نكرده بود. البته موافقت صريح نكرده بود اما رد هم نكرده بود. متأسفانه بعد از اين قضيه به طور غير منصفانه ‏اى ايشان را در ايران كوبيدند. خيلى در غيابشان از ايشان بد گويى كردند. در حالى كه ايشان شخصيت كاملا شناخته شده ‏اى بود. فكرش، طبيعتش، سيرتش همه معلوم بود ايشان بزرگ شده قم بود و با افكار قم بزرگ شده بود.»(54 )
دكتر طباطبايى در اين خصوص مى‏ گويد :
«... آقاى صدر داستان اين ملاقات را براى من و برخى از دوستان تعريف كرده بودند. ايشان مى‏ گفتند كه در سفر ايران، برخى از بزرگان، از جمله آقاى مهندس بازرگان و شهيد مفتح و شهيد مطهرى و همچنين برخى از خانواده‏ هاى زندانيان از جمله خانواده ناصر صادق و حنيف نژاد و بديع‏ زادگان و رضايى، آمدند و از من خواستند تا با شاه ملاقات كنم. اينها به آقاى صدر گفته بودند كه شاه الان مى ‏خواهد وجهه‏ اى كسب كند. از طرفى شما را به عنوان يك وزنه و قدرتى قبول دارد. اگر مايل هستيد كه اينها را اعدام نكنند، با شاه ملاقات كنيد و با هر روشى و تاكتيكى كه صلاح مى‏ دانيد بگوييد كه لااقل به آنها حبس ابد دهند تا بلكه بعدا قضيه به شكلى حل گردد. دايى جان به آقاى مهندس بازرگان گفته بودند كه من اين مرد را مى ‏شناسم و حتى به حرفهاى خودش هم پاى بند نيست! و در عين حال گفته بودند كه در صورت اصرار دوستان، من ابايى ندارم از اين كه ملاقات كنم. و اگر شما يك در هزار هم احتمال موفقيت مى ‏دهيد، من مى ‏روم. استدلال آقاى بازرگان و ديگران اين بود كه علماى ايران با شاه رو در رو هستند. اما شما به عنوان وزنه‏ اى كه در خارج از ايران هستيد، محظورات علماى ايران را نداريد. ممكن است شاه روى وزنه شما در خارج حساب كند. ايشان هم گفتند، من حرفى ندارم و مى‏ روم. اگر چه مى ‏دانم كه اين ملاقات مؤثر نيست. با اين وجود آقايان اصرار داشتند كه اين ملاقات صورت بگيرد! مثلا تعبير شهيد مطهرى اين بود كه اگر احتمال هم ضعيف باشد، محتمل قوى است! و لذا خوب است اين ملاقات صورت پذيرد...»(55 )
امام موسى صدر با داشتن ارتباطات گسترده و نزديك با محافل و مجامع گوناگون به اطلاعات ذى‏ قيمتى دسترسى پيدا مى‏ كرد و آن اطلاعات را در اختيار امام خمينى و برخى از رهبران انقلابى داخل ايران از جمله شهيد بهشتى قرار مى ‏داد. و به واسطه ارتباط نزديك به مقامات سورى بسيارى از برادران و دانشجويان مبارز ايرانى كه در كشورهاى اروپايى و آمريكا اقامت داشتند آزادانه به سوريه رفت و آمد داشتند بدون آن كه ويزاى سوريه در گذرنامه آنان ثبت شود... اينها به اردوگاههاى نظامى سوريه كه تحت نظر دكتر رفعت اسد قرار داشت وارد مى ‏شدند و دكتر مصطفى چمران هر روز به سوريه مى‏ آمد تا به آنها سر زند...(56)
حجة الاسلام سيد ابوذر عاملى در جاى ديگر مى ‏گويد :
«... بسيارى از اين برادران مستقيما و بدون واسطه حمايت مى‏ شدند مثلا برخى افراد بودند كه توسط شاه تبعيد شده بودند. برخى ديگر بچه‏ هايى بودند كه پدرشان توسط ساواك ترور شده بود و بدون سرپرست بودند.امام موسى صدر در لبنان اينها را تحت حمايت خود قرار داده بود...»(57 )
«... بسيارى از بزرگان انقلاب به لبنان آمدند... تازه بعد از انقلاب بود كه آنها را شناختيم مثلا آقاى بهشتى به لبنان آمده، آقاى سيد احمد خمينى مكررا به لبنان آمد...»( 58)
چقدر بى انصاف‏ اند كسانى كه مى ‏خواهند بر اين حقايق همچو آفتاب ابرهاى تيره بد گمانى و سوءظن بكشند و تاريخ انقلاب و امام را از وجود چنين عنصر ذى وجودى محروم نمايند.
و سرانجام امام موسى صدر در هنگامه انقلاب اسلامى ايران و در سخت‏ ترين شرايط كه پيش از هر وقت وجودش مى ‏توانست مثمرثمر باشد و انقلاب و امام را يارى رساند. خفاشان نگون بخت ما را از فيض وجودش محروم ساختند.
امام موسى صدر در شرايطى كه مى ‏رفت شيعه را به جايگاه حقيقى و واقعى ‏اش در صحنه لبنان برساند و دائما طرحها و نقشه‏ هاى خائنانه خيانت پيشگان و معادلات آنان همچون توطئه توطئه ‏گران و اشغال جنوب لبنان توسط اسرائيل را بر هم مى ‏زد، در طى سفرى به ليبى ناپديد شد ولى حركتى كه امام صدر آغاز كرد همچنان توسط ديگر شيعيان مبارز ادامه يافت و جامعه شيعه را دچار تحول نمود. و حال مشاهده مى‏ كنيم كه پس از گذشت بيش از بيست سال نظرات آن بزرگوار به اثبات رسيده است .
جرقه‏ اى كه توسط امام موسى صدر زده شد، باعث رشد و آگاهى جامعه شيعه و برگشت اعتماد به نفس و قوّت قلب آنان شد. اكنون دست پروردگان و شاگردان او با در پيش گرفتن سياست‏ هاى حكيمانه و مدبّرانه، نقش موثر و معنا دارى در صحنه لبنان ايفا مى ‏كنند. به طورى كه واقعيت حضور فعّال و قوى آنها را در صحنه، هيچ‏ كدام از گروهها و طوايف ديگر لبنانى نمى ‏توانند ناديده بگيرند. براى نمونه مقاومت اسلامى حزب‏ اللَّه لبنان، يك گروه متنفذ و فعال در صحنه لبنان است كه يك حزب شيعى است و عليرغم خلع سلاح تمام شبه نظاميان در لبنان، اين حزب هنوز در جنوب لبنان حضور مسلحانه قدرتمندى دارد و هر از چند گاه، عمليات ‏هاى قهرمانانه و شهادت طلبانه‏ اى را عليه مواضع صهيونيستها و مزدورانشان به اجرا مى‏ گذارد. همچنين حضور اين حزب در مجلس لبنان مؤثر بوده و فراكسيون حزب‏ اللَّه در مجلس لبنان يكى از فراكسيونهاى فعال و منسجم مجلس است. حضور حزب‏ اللَّه در دولت لبنان نيز بارها مطرح شده است (59 )كه اين همه از بركات آن وجود ذى قيمت بود كه كماكان در صحنه گيتى پرتوافشانى مى‏ كند كه «انّ آثارنا تدلّ علينا»

امام موسى صدر در ليبى
امام موسى صدر در تاريخ 25/8/1978 (1357 ش) به همراه شيخ محمد يعقوب و خبرنگار معروف استاد عباس بدرالدين بنا بر دعوت دولت ليبى و در طى ديدارى رسمى وارد ليبى شد و به عنوان ميهمان دولت در هتل شاطنى اقامت گزيد پنج روز از سفر گذشته بود در روز ششم مورخه 31/8/1978 (1357 ش) ساعت دو بعد از ظهر امام صدر به همراه دو تن از همراهانش براى ملاقات با قذافى سوار اتومبيلهاى دولتى مى‏ شود ولى از آن پس ديگر ديده نمى ‏شود.(60 )
بعد از انتشار اخبار مربوط به ناپديد شدن امام موسى صدر دولت ليبى در تاريخ 18/9/78 م(1357 ش) رسما اعلام كرد كه امام موسى صدر در مورخه 31/8/1978 م با يك هواپيماى ايتاليايى از غرب طرابلس به سوى ايتاليا پرواز كرده ‏اند. سازمان قضايى كشور ايتاليا پس از يك تحقيق گسترده در مورخه 12/6/1979 م (1358 ش) اعلام كرد امام موسى صدر و دو همراهش هيچگاه وارد ايتاليا نشده‏ اند.
البته معاون دادستان كل ايتاليا در تاريخ 19/5/1979 م (1358ش) به همين نتيجه رسيده بود كه امام موسى صدر و همراهانش هرگز از مرزهاى ليبى خارج نگشته ‏اند.
سپس دولت ايتاليا طى يك ابلاغ رسمى به هر يك از حكومتهاى جمهورى عربى سوريه، جمهورى اسلامى ايران و همچنين به مجلس اعلاى اسلامى شيعه لبنان اطلاع داد كه : امام موسى صدر و همراهانش به خاك ايتاليا وارد نگشته و حتى به صورت ترانزيت هم از آن كشور عبور نكرده‏ اند.
مجلس اعلاى اسلامى شيعه در اعلاميه‏ ها و بيانيه‏ هاى مكرر خويش و در كنفرانس مطبوعاتى كه توسط نائب رئيس مجلس (آقاى شيخ مهدى شمس‏ الدين) در تاريخ 31/8/79 (1358 ش) و 10/4/1980 (1359 ش) در بيروت صورت پذيرفت، شخص سرهنگ قذافى را مسئول ربايش امام موسى صدر و همراهانش اعلام نمود و همچنين اعلام كرد كه: پادشاهان و رؤساى جمهور ممالك عربى به او و به نماينده مجلس اطلاع داده ‏اند كه مسئوليت اختفاى امام موسى صدر به عهده شخص سرهنگ قذافى است.(61)
و در گزارش حجت ‏الاسلام سيد هادى خسروشاهى سفير پيشين جمهورى اسلامى ايران در واتيكان به حضرت امام خمينى (ره) آمده است:
«... در مورد آقاى موسى صدر كه با پاپ حضورا مذاكره كرده بودم پس از دو ماه به طور كتبى به اينجانب نوشته ‏اند كه نتيجه تحقيقات آنها با نتايج تحقيقات مقامات قضايى ايتاليا يكسان است و آن اين كه آقاى صدر هرگز وارد ايتاليا نشده است». (62 )
و اكنون بعد از گذشت بيست سال هنوز او در پرده اختفاست و به مثابه خورشيدى است در پشت ابر.
والسلام


پانوشت‏ها و توضيحات
1- فصلنامه دانشگاه مفيد، نامه مفيد 16شماره چهارم، زمستان 1377 ، ص 32
2- فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر، ويژه ‏نامه (5) قم - صندوق پستى 136، 1375 ش، ص 43-44
3- پيشين، ص 115
4- همان، ص 24
5- همان ص 58، 57
6- فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر، ويژه ‏نامه 5 ، ص 210
7- پيشين، ص 13
8- بنياد شهيد چمران، لبنان (گزيده‏ اى از مجموعه سخنرانى‏ ها و دستنوشته‏ هاى سردار پرافتخار اسلام شهيد دكتر مصطفى چمران درباره لبنان)، 1362 ، ص 61
9- كماليان، محسن و على‏اكبر رنجبر كرمانى، عزت شيعه (روايت صدر1) مؤلف، زمستان 1377، ص 20
10- ر. ك : حجتى كرمانى، على، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، انتشارات قلم، بهار1364 ، ص 23 - 20
11- ر. ك : نادرى سميرمى، احمد، لبنان، دفتر مطالعات سياسى و بين‏المللى، تهران، وزارت امور خارجه، 1376ص، 23 - 20
12- ر. ك : بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 32 - 30
13- ر. ك : پيشين، ص 320
14- ر. ك : حجتى كرمانى، على، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 49
15- همان، ص 70
16- ر. ك : دعوتى، ابوالفتح، مسلمين شيعه در لبنان (فعاليتها و مقالاتى از امام موسى صدر)، انتشارات بعثت، چاپ دهم، فروردين 62، ص 19 - 17
17- همان، ص 23 - 20
18- بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 65 - 64
19- ر. ك : دعوتى، ميرابوالفتح، مسلمين شيعه در لبنان، ص 30 - 29
20- ر. ك : كماليان، محسن، عزت شيعه، ص 18
21- ر. ك : پيشين، ص 41 - 28
22- ر. ك : بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 17
23- دعوتى، ابوالفتح، مسلمين شيعه در لبنان، ص 49 - 45
24- براى آگاهى بيشتر بنگريد به، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 21 - 20و تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‏نامه 5 ، ص 34
25- ر. ك : حجتى كرمانى، على، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 24
26- بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 76
27- براى آگاهى بيشتر بنگريد به : لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 25 - 24و مسلمين شيعه در لبنان، ص 80 – 58 و بنياد شهيد چمران لبنان، ص 79 - 77
28- بنگريد به : لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 133و 134و بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 83
29- ر. ك : حجتى كرمانى، على، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 26و تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه ‏نامه 5 ، ص 36 - 35
30- بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 101 - 98و 317 - 315
31- تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه ‏نامه 5 ، ص 36 ، بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 366
32- حجتى كرمانى، على، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 34 - 29كماليان، محسن، عزت شيعه، ص 16
33- ر. ك : حجتى كرمانى، على، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 36
34- كماليان، محسن، عزت شيعه، ص 14
35- همان، ص 19
36- دعوتى، ميرابو الفتح، مسلمين شيعه در لبنان، ص 141
37- همان، ص 123 - 119
38- كماليان، محسن، عزت شيعه، ص 16
39- همان، ص 19
40- همان، ص 19
41- همان، ص 41
42- چند مطلب اخير كه به صورت نقل قولهاى مستقيم و غير مستقيم در خصوص روابط امام موسى صدر و حضرت امام (ره) آورده شده است عمدتا از عزت شيعه صفحات71 و 14،51،50 تاريخ و فرهنگ معاصر، ويژه‏ نامه امام موسى صدر، صفحه 50اقتباس شده است.
43- كماليان، محسن، عزت شيعه، ص 14
44- همان : ص 77
45- ر. ك : ترجمان انديشه، (ويژه بيستمين سالگرد ناپديد شدن امام موسى صدر)، سال اول، شماره دوم، ارديبهشت 1378، ص 26
46- پيشين، ص 15
47- همان، ص 15
48- تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‏ نامه 5ص 42 - 41
49- كماليان، محسن، عزت شيعه، ص 186
50- همان، ص 50
51- همان، ص 78
52- فصلنامه دانشگاه مفيد، نامه مفيد 16، سال چهارم، شماره چهارم، ص 45
53- نامه مفيد ص 103
54- همان، ص 18 - 17
55- همان، ص 105 - 104
56- ر. ك : كماليان، محسن، عزت شيعه، ص 182
57- همان.
58- همان، ص 185
59- ر. ك : نادرى سميرمى، احمد، لبنان، دفتر مطالعات سياسى و بين‏ المللى، تهران، وزارت امور خارجه، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1376 ، ص 24
60- ر. ك : بنياد شهيد چمران، لبنان، ص 386
61- ر. ك : حجتى كرمانى، على، لبنان به روايت امام موسى صدر و دكتر چمران، ص 38 - 36
62- تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‏ نامه 5 ، ص 527
توضيح : از دو كتاب زير نيز به طور ضمنى استفاده شده است:
1- قدر، منصور، لبنان و جهان عرب، وزارت امور خارجه، بيروت، امرداد ماه 1355
2- عليزاده، هـ، فرهنگ سياسى لبنان، محمدرضا گلسرخى و محمدرضا معمارى، نشر سفيد، 1368

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا